آلبوم تصاویر

خلاصه زندگی نامه

نام: محمد کاظم

نام خانوادگی: دانش

نام پدر: محمود

زادگاه: دزفول

زادروز: 6 آبان 1318

تحصیلات: حوزوی

تخصص: خارج، فقه و اصول

شهادت: 7 تیر 1360

محل شهادت: دفتر حزب جمهوری

آرامگاه: بهشت زهرا، مقبره شهدای 72 تن

زندگی نامه

زندگی نامه شهید حجت الاسلام محمد کاظم دانش

ولادت:

شهيد دانش در ششم آبان 1318 در شهرستان ذرفول در خانواده‏اى روحانى‏ديده به جهان گشود. پدر و اجداد وى از روحانيون بنام منطقه دزفول و اطراف آن ‏بودند. درباره پدر وى گفته‏اند او در شمار كسانى بود كه با انفاس قدسى خود و خدمات شايانى كه در راه تبليغ و ارشاد مردم انجام داد، منطقه را احيا و معارف دينى را به ميان آنان برد.
وى مبارزى با شهامت ‏بود و از جهاد با عوامل‏ ستمگر داخلى و خارجى، باكى نداشت. وقتى شاه مى‏خواست مسجد فعلى شهيد دانش‏ در جنب حرم حضرت دانيال(ع) نبی در شوش را تبديل به مهمانسرا كند، يك تنه در مقابل ‏متجاوزان ايستاد و نگذاشت اين كار انجام گيرد.
او در مقابل خارجيان بظاهر باستان شناس كه با خود، فرهنگ خودباختگى را براى ايرانيان بويژه مناطق جنوبى‏كشور به ارمغان آورده بودند، نيز به مقابله فرهنگى پرداخت.
ايشان بسيار خداترس بود و كردار و گفتار ديگران را حمل بر صحت مى‏كرد و اهل‏ تجسس نبود. آن عالم ربانى با در اختيار داشتن «محضر ازدواج‏» مورد مراجعه ‏مردم بود و از اين رهگذر به حل اختلافات و اصلاح ذات‏بين، همت داشت.
پدر شهيد به اقامه نماز جماعت در مسجد محمديه انديمشك و مسجد جامع شوش و نيز رفع ‏نيازهاى دينى مردم اهتمام بسيار داشت.
تحصيلات
مادر شهيد دانش، صاحب مكتب بود و به زنان و كودكان، قرآن و احكام‏ دينى مى‏آموخت. شهيد دانش در دامان مادرى فاضله و پرهيزگار پرورش يافت و پيش‏ از رفتن به مدرسه، خواندن و نوشتن را با نبوغ ذاتى و استعداد سرشار خود فرا گرفت. و از آن‏رو كه آموخته‏هاى وى، به هنگام ورود به مدرسه، بالاتر از كلاس اول‏ و دوم بود، به كلاس بالاتر منتقل شد.
يكى از مسوولان آموزش و پرورش در آن روزگار مى‏خواست وى را همراه خود، به‏تهران ببرد تا از هوش فراوان وى، حداكثر استفاده صورت گيرد، ولى پدر وى ‏مى‏خواست او وارد جرگه روحانيت ‏شود.
ورود به حوزه علميه دزفول
شهيد دانش، پس از اتمام كلاس ششم، در سال 1330 وارد حوزه علميه دزفول شد و به فراگيرى علوم دينى همت گماشت. وى در اين دوران، گذشته از فراگيرى درسهاى حوزوى، به تبليغ مى‏پرداخت و به رغم سن كم خود، منبر مى‏رفت. همسالان و همبازيهاى شهيد، اينك دوست‏ خود را طلبه‏اى بسيار جوانی ‏مى‏ديدند كه براى مردم سخنرانى مى‏كرد و موجب اعجاب و تحسين همگان مى‏شد.
عزيمت‏ به حوزه علميه قم:
شهيد دانش در نوزده سالگى، در 1336 براى ادامه تحصيل‏ راهى حوزه علميه قم شد و در درس امام خمينى (قدس سره) شركت جست. پيش از آن ‏او دوره سطح را در محضر آيات عظام مشكينى، سلطانى، نورى و فاضل به پايان‏ رسانده بود.
همسر شهيد در اين باره مى‏گويد: «وقتى من با وى در فروردين‏1343 ازدواج كردم، توسط شهيد با امام خمينى آشناشدم. او به من مى‏گفت: آيت‏الله العظمى خمينى، اعلم مجتهدان است و تقليد ازاو، شايسته مى‏نمايد.»
مبارزه سياسى:
همسر شهيد مى‏افزايد: «حجه‏الاسلام دانش در درس فقه و اخلاق امام شركت مى‏كرد و مبارزه سياسى خود را از همان زمان آغاز كرد. او ضمن دانش‏پژوهى، براى تبليغ و آگاه كردن مردم از اهداف امام، به مناطق مختلف از مرز شوروى گرفته تا مرز عراق مى‏رفت، و به‏ هر كجاى ديگر، كه امكان مبارزه با رژيم ستمشاهى بود، مى‏شتافت. شهيد دانش در پوشش تشكيل كلاسهاى قرآن به مبارزه با ظلم و جهل مى‏پرداخت، و از اين‏رو همواره ‏مورد تهديد و آزار ساواك بود و بارها تبعيد و ممنوع‏المنبر گرديد.»
‏مبارزه شهيد از دهه چهل، آغاز شد و تا پيروزى انقلاب ادامه يافت. حجه‏الاسلام و المسلمين سيد محمدكاظم دانش، بيانيه‏هاى انقلابى و نوارهاى سخنرانى‏ امام خمينى (قدس سره) را به مناطق مختلف مى‏برد و در اختيار مردم مى‏گذاشت.
وى‏ جزو موسسان گروه انقلابی «منصورون‏» بود و منزل خود را در اختيار آنان ‏مى‏گذاشت. همسر شهيد دانش، رابط وى با مبارزان بود و پيامهاى مجاهدان انقلاب ‏را منتقل مى‏كرد. از شمار اعضاى اين گروه، برادران: سيد احمد و سيد على آوايى ‏و سردار شهيد «سید محمد جهان‏آرا» است. سردار غلامعلى رشيد يكى از فرماندهان‏ ارشد فعلی سپاه نيز از اعضاى اين گروه بود.
يكى ديگر از مبارزان منصورون، شهيد«عزيز صفرى‏» است. وى موفق شد رئيس ساواك يزد را در بيمارستان به هلاكت ‏برساند. او با رشادت‏تمام و به رغم جراحات زيادى كه در اثر شكنجه در بدن داشت، هيچ كدام از انقلابيون را لو نداد و خود در سال‏ 1356 در ساواك به شهادت رسيد.
شهيد دانش با تهيه دستگاه تكثير، اعلاميه‏هاى انقلابى را منتشر مى‏كرد. او اين ‏دستگاه را مخفيانه در زيرزمين مدرسه آيت‏الله معزى دزفول قرار داده بود. شهيد شیخ عبدالحسین سبحانی سبحانى، از مبارزان مذهبی دوران انقلاب با وى همكارى مى‏كرد.
وقتى ساواك پى به اين كار برد و شهيد سبحانى را دستگير كرد، شهيد دانش تنها كسى بود كه در زندان به ملاقات او مى‏رفت و كتابها و بيانيه‏هاى انقلاب را به ‏صورت مخفيانه در اختيار وى و ديگر مجاهدان قرار مى‏داد. او با عوض كردن روى ‏جلد كتابها و استفاده از عنوانهاى ديگر، كتابهاى سياسى و مذهبى ممنوعه، مانند «انقلاب تكاملى اسلام‏» را كه گاه سه سال زندانى داشت، به مبارزان‏ مى‏رساند.
هنوز در منزل شهيد دانش، رساله عمليه امام خمينى (قدس سره) با جلد رساله عمليه يكى از ديگر از مراجع وجود دارد.
شهيد دانش در مبارزه، پيرو عقايد و مكتب اهل بيت (عليهم السلام) بود. ساواك بارها وى را مورد بازخواست قرار داد كه چرا وى به صورت غير مستقيم و در پوشش، از شاه به عنوان يزيد نام مى‏برد و امام خمينى (قدس سره) را همچون ‏امام حسين(ع) مى‏ستايد.
شهيد حجه‏الاسلام دانش، براى آگاهى مردم از ظلم و ستم خاندان پهلوى، به شيوه‏هاى‏ مختلف متوسل مى‏شد. هنوز برخى از جوانان دزفول، اولين نمايشنامه مذهبى اجرا شده در مسجد نجفيه را به ياد دارند، كه در آن «سعيد بن‏جبيبر» چگونه به ‏رويارويى با ظالمانى همچون «حجاج‏» پرداخته، جان خود را در راه عقيده وجهاد، نثار دين كرد.
فرزند شهيد دانش خاطرات خود را از مبارزه پدر چنين بيان مى‏كند: «پدرم در دوران انقلاب در مسجد جامع شوش مشغول سخنرانى بود. نيروهاى امنيتى در بيرون ‏از مسجد مستقر شده بودند و منتظر بودند سخنرانى وى تمام شود و او را هنگام ‏خروج دستگير كنند. وقتى سخنان شهيد به پايان رسيد، همه مردم او را احاطه‏ كردند و عمامه و عبا را از تنش درآوردند و از در پشتى مسجد به صورت ناشناس‏ او را خارج كردند. رئيس ساواك دزفول، همواره از او به عنوان مبارزى نام ‏مى‏برد كه پرونده‏اش سياه است. ساواك بارها با تهديد يا تطميع خواست، وى را از مخالفت و مبارزه دور كند، ولى هيچ گاه موفق نشد.»
سرتيپ دانش برادر شهيد مى‏گويد: «از آن‏رو كه شهيد با هوشيارى و كياست رفتار مى‏نمود و سخن مى‏گفت، هرگز خبرچين‏هاى ساواك، نتوانستند عليه او گزارشى بدهند. سازمان امنيت از كادر رسمى و ثابت ‏خود خواسته بود، وى را تعقيب كنند و او را شبانه‏روز زير نظر داشته باشند. يك بار كه او دستگير شد، چون ساواك عليه وى هيچ مدرك قابل‏ قبولى نداشت، مجبور به آزاد كردن ايشان شد.»
سرتيپ دانش مى‏افزايد: «ساواك‏ به منظور اغوا و فريب وى، شهيد را به بازديد از سد دز و كارخانه كاغذسازى‏ هفت‏تپه و صنعت قند و نيشكر برد. ساواك به خيال خود مى‏خواست ‏خدمات شاه را به ‏او نشان بدهد و چنان وانمود كند كه مردم و كشور در حال پيشرفت‏ به سوى تمدن ‏بزرگ است! ولى آن شهيد با بيان شگردهاى استحمار و استعمار به افشاگرى ‏پرداخت.»
برادر شهید دانش می افزاید: «ساواك كه چاره‏اى پيش روى خود نمى‏ديد، همسر شهيد را كه براى ‏خواهران تبليغ مى‏كرد به دزفول تبعيد كرد، تا حجهت الاسلام دانش مجبور به خروج ‏از شوش شود. او در بحبوحه انقلاب، همواره با رهبران انقلاب در ارتباط بود و بارها به ملاقات آيت‏الله طالقانى چه در زندان و چه پس از آزادى رفت. شهيدحجت الاسلام دانش، نماينده امام در منطقه بود و مبارزان را رهبرى مى‏كرد.»
مسافرت به خارج از كشور:
حجت‏الاسلام و المسلمين دانش، براى آگاهى از اوضاع‏مسلمانان به كشورهاى مصر، سوريه، عربستان و لبنان رفت. ره‏آورد او از اين ‏سفر، كتابهاى ارزشمندى بود كه ترجمه و انتشار يافت، و از آن‏رو كه ساواك به‏وى اجازه هيچ‏گونه فعاليت فرهنگى را نمى‏داد، وى براى گرفتن مجوز انتشار، از نام مستعار «كاظم ابوعالى‏» استفاده كرد.
مبارزه با گروههاى الحادى:
شهيد دانش، گذشته از مبارزه با رژيم ستمشاهى، به مبارزه به بهائيت پرداخت. او در اطراف قم، تهران و مناطق جنوب به اين كار اهتمام داشت. مناظره‏هاى وى با رهبران بهائى، زبانزد مردم بود و همگان شهامت و آگاهى دينى‏ او را مى‏ستودند.
شهيد دانش با كمونيستها نيز به بحث و گفتگو مى‏نشست. او با در اختيار گذاشتن تربيون آزاد در مسجد زرگران دزفول، به مدعيان فرصت مى‏داد افكار و عقايد خود را مطرح ساخته، قضاوت را به مردم واگذارند. اين شيوه، در ارتقاى بينش مذهبى مردم بسيار مؤثر بود.
مبارزه شهيد با مكاتب انحرافى، آن‏چنان اوج گرفت كه رهبران گروههاى الحادى، حضور در مجلس او را تحريم كردند.
تبليغ و منبر:
شهيد دانش از طريق رابطهاى خود به تبليغ مخفيانه در ارتش‏، همت گماشت. او با ارتباط با جمعى از درجه‏داران و سربازان، به افشاگرى‏ می پرداخت. نقش او در آگاه نمودن ارتشيان در جريان جنگ «ظفار» چنان ساواك را به خشم آورد، كه وى را سه سال ممنوع‏المنبر كرد. از اين‏رو، شهيد به صورت ‏ناشناس به تبليغ و فعاليتهاى زيرزمينى در دزفول و اهواز پرداخت. وى به همراه‏خانواده خود راهى مرکز خوزستان شد و در يكى از منازل مدرسه آيت‏الله بهبهانى اهواز سكونت گزيد.
همسر شهيد دانش در اين باره اظهار مى‏دارد: «برنامه‏هاى تبليغى ‏شهيد، بسيار جذاب و جوان‏پسند بود. وقتى از مجلسى به جاى ديگر مى‏رفت، جوانان‏ او را همراهى مى‏كردند، چون مشتاق بودند سخنان وى را بيشتر بشنوند و بيشتر با معارف ناب اسلامى آشنا شوند. از اين‏رو شهيد بسيار مطالعه مى‏كرد و دير به منزل‏ مى‏آمد.»
وی می افزاید: «شهید با همه نشست و برخاست داشت. برخى او را از معاشرت با افراد هيپى و بيتل نهى مى‏كردند، ولى شهيد دانش معتقد بود تا مرز حلال و حرام، بايد با همه‏ رابطه داشت و بر همه، اسلام واقعى را عرضه كرد. اطلاعات و آگاهى او بسيار خوب‏و متناسب با روز بود، زيرا زبان عربى و انگليسى را مى‏دانست و با استفاده ازعلوم و دانش روز، به نشر تعاليم اسلامى همت داشت.»
ترجمه و نويسندگى:
شهيد دانش جزء هيات هفت نفره تحريريه مكتب اسلام و مسوول پاسخ به سوالات اين مجله ‏بود. او همچون استاد مطهرى، براى آگاهى نوجوانان و جوانان به نگارش داستان‏ زندگى اصحاب پيامبر (ص) پرداخت. اين داستانها، پس از چاپ در مكتب اسلام، با عنوان‏ «سيماى فداكاران‏» در دو جلد منتشر شد و در سالهاى پيش، كتاب سال شناخته‏ شد. گرچه او مى‏توانست فقط مقالات فلسفى، ديالكتيك و متافيزيك بنويسد، ولى‏ ترجيح داد مطالب همه‏فهم و خواص‏پسند، بنگارد و از اين راه خدمت‏ بزرگى به اسلام ‏كند.
خدمات پس از انقلاب:
شهيد دانش، پس از انقلاب مقيم شهر شوش شد و سرپرست‏كميته انقلاب اسلامى گرديد. او بنيانگذار سپاه پاسداران و كميته امداد امام‏خمينى نيز بود.
او در شكستن اعتصابهاى پس از انقلاب كه به تحريك ضد انقلابيون انجام ‏مى‏گرفت، نقش بسيار فعالى داشت.
منطقه مرزى شوش، با تفاوتهاى قومى و گروهى ساكنان آن و تعصبهاى جاهلانه به‏جاى مانده از روزگار سياه جهل و استبداد، وجود شخصى همچون او را مى‏طلبيد تا بتواند همگان را به دور هم گردآورده، منطقه را با نقش محورى خود سامان دهد.از اين‏رو ايشان، از سوى امام خمينى (قدس سره) به امامت جمعه شوش برگزيده شد.
شهيد دانش در جمع‏آورى اسلحه‏هاى موجود در دست مردم كه در زمان انقلاب و هنگام تسخير مراكز نظامى به دست آمده بود، نقش بسزايى داشت. همچنين او به‏ ميان شيوخ منطقه مى‏رفت و اسلحه‏هايى را كه صدام به آنها براى جنگ با نظام‏ نوپاى جمهورى اسلامى داده بود، مى‏گرفت و در اختيار نيروهاى مدافع انقلاب ‏قرار مى‏داد.
در جريان بازديد از مناطق جنوب، وى از شيوخ تعهد مى‏گرفت عليه‏ نظام اسلامى، اقدامى نكنند و منطقه را به آشوب نكشانند. او در يكى از روزها كه براى سركشى به ميان عشاير عرب رفته بود، با اينكه روزه بود، ولى از خوردن ‏افطار امتناع كرد و حاضر نشد بر سر سفره شيخ عشيره بنشيند، مگر اينكه او اسلحه‏هاى صدام را به وى بدهد و تعهد كند منطقه در آرامش باشد.
«صدام‏» براى سر شهيد دانش جايزه تعيين كرده بود و عوامل نفوذى عراق همواره ‏مترصد ترور وى بودند. از اين‏رو در يكى از بازديدهاى شهيد از پاسگاه مرزى، آن‏ پاسگاه توسط نيروهاى عراقى گلوله‏باران شد.
همسر شهيد مى‏گويد: «به ياد دارم در بازگشت از يكى از مناطق، شهيد به همراه ‏خود دسته‏هاى كلاشينكوف را كه هنوز سفيد بود و حتى رنگ نشده بود همچون ‏بسته‏هاى هيزم به منزل آورد. چند گونى فشنگ نيز در ميان اين محموله بود.»
نمايندگى مجلس شوراى اسلامى:
شهيد دانش در ارديبهشت ‏59، به خاطر درايت ‏سياسى و خدمات تحسين‏برانگيز خود، از سوى مردم شوش و انديمشك به نمايندگى مجلس شوراى‏اسلامى برگزيده شد.
شهيد دانش همزمان با نمايندگى مجلس شوراى اسلامى، در ستاد جبهه و جنگ خدمت‏ مى‏كرد و هر پانزده روز، يك بار به جبهه مى‏رفت. با شهید چمران در ارتباط بود و نیز در بازگشت از جبهه، به حضور فرماندهان جنگ مى‏رسيد و اوضاع را گزارش مى‏كرد.
وى عضو كميسيون مسكن مجلس بود و در خدمات‏رسانى به جنگ‏زدگان بسيار تلاش مى‏كرد.
شهادت:
و سرانجام در شامگاه هفتم تير 1360، همراه با شهيد مظلوم آيت‏الله بهشتى و ديگر شهداى حزب جمهوری اسلامی به لقاءالله رسيد.

 

فیلم ماندگار

 

لطفاً خاطرات و دلنوشته های خود را برای درج در این صفحه در کادر زیر بنویسید

دلنوشته های قبلی:
بهشت زهرا
در حال بارگیری نقشه...

هدیه به عزیزان

جهت حمایت از مؤسسه خیریه مورد نظر روی تصویر آن کلیک فرمایید

4221594_856.png 1394-11-04_17-14-58.png 3f6379555150e57af450163be10a17d1.png 19_orig.png 1468930738_.png

جستجو در صفحات درگذشتگان