آلبوم تصاویر

خلاصه زندگی نامه

نام: شهید اکبر ناسخیان

تولد: 1334

شهادت: 1360/06/27 به هنگام انجام وظیفه

سمت: معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش

زندگی نامه

زندگی نامه شهید اکبر ناسخیان از زبان همسر گرامیشان:

مراسم ازدواج با شهید ناسخیان:

صاحب جمعیان در این قسمت مصاحبه به بحث ازدواج با شهید ناسخیان رسید و توضیح داد: هرچند که با شهید ناسخیان دورادور همکار بودم اما از طریق پسر دایی‌ام بیشتر با او آشنا شده و در سال 59 ازدواج کردیم.

وی اضافه کرد: برای ازدواج، محضر امام(ره) رفتیم و در آنجا خطبه‌ عقدمان خوانده شد؛ روزی که خطبه عقدمان را امام(ره) خواندند، به نماز جمعه رفتیم و یک میهمانی مختصر را برگزار کردیم؛ همسرم کانون انصار را در نظر گرفته و در آنجا سخنران مراسم ازدواج‌مان آیت‌الله مجتهد شبستری بود و دانش‌آموزان همسرم نیز در آنجا تئاتر و سرود اجرا کردند و جشن عروسی در کانون انصار در محله 100 دستگاه پیروزی برگزار شد.

همسر شهید ناسخیان افزود: سال 63 مدیر مدرسه شهید حسینعلی بابایی منطقه 14 شدم و بعد سال67 به منطقه 12 آمدم و این اولین سالی بود که مدرسه راهنمایی رفاه تأسیس شده بود و از سال 68 کار با مدرسه رفاه را شروع کردم، ابتدا معلم دینی، قرآن و تربیتی بودم و تحصیلاتم نیز سطح(2) جامعه الزهرا(س) حوزه قم است.

وی که از مدرسه رفاه به عنوان مدرسه‌ای فعال در حوزه پرورشی یاد می‌کند، گفت: در مدرسه رفاه مسئولیت  پرورشی مقطع راهنمایی و دبیرستان را عهده‌دار بودم و مأمور آموزش و پرورش منطقه 12 به مدرسه غیردولتی رفاه بودم؛ از سال 73 تا 91 مدیر مدرسه راهنمایی رفاه بودم، مدرسه‌ای که مؤسس آن شهیدان رجایی، باهنر و بهشتی بودند و همسرم نیز یکی از اعضای مؤسس بود.

* معرفی شهید ناسخیان

به اینجای مصاحبه که می رسیم از او می‌خواهم از همسر شهیدش بگوید که ادامه داد: «شهید اکبر ناسخیان» در سال 34 در یکی از محلات جنوب تهران به دنیا آمد، دبستان را در مدرسه اسلامی مصطفوی و دبیرستان را در مدرسه علوی گذراند؛ پدرش چاپخانه داشت، مدرکش دیپلم تجربی بود و سال 53 وارد رشته زیست شناسی دانشگاه تهران شد، بعد رشته روان‌شناسی مدرسه عالی پارس (علامه طباطبایی فعلی) را انتخاب کرد البته با دیپلم وارد تدریس در آموزش و پرورش شد و در دبیرستان موسوی منطقه 14 زیست تدریس کرد.

وی با بیان اینکه شهید رجایی در دبیرستان علوی معلم ریاضی شهید ناسخیان بوده است، گفت: شهید سیدکاظم موسوی از معلمان دیگرش بود و در همان دبیرستان فعالیت‌های سیاسی خود را شروع کرد.

صاحب جمعیان افزود: شهید پس از مدتی به سمت معاون پرورشی استان تهران ارتقا پیدا کرد و در حزب جمهوری نیز مسئولیت استان‌های حزب را بر عهده داشت. از سال 55 مشغول تدریس شده و معلم درس امور تربیتی و بعد دینی و قرآن شد.

وی هنگامی که نوبت به بیان خاطره از شهید شد، چهره‌اش حالت خاصی گرفت و با اشتیاق خاص اظهار داشت: بگذارید خاطره شهید ناسخیان را که برایم تعریف کرده بود، بگویم او با شهید رجایی ارتباط نزدیک و علاقه زیادی به وی داشت و برایم تعریف کرد «یکبار به آقای رجایی گفتم "شماره تلفن خود را به بنده می‌دهید؟" اما او که معلم ریاضی بود به جای شماره تلفن، یک مسئله سنگین ریاضی نوشت؛ گفتم "بنده از شما شماره می‌خواستم" اما گفت " شما برو این را مسئله را حل کن و شماره تلفن را پیدا کن، اما حواست باشد وقتی به دست آوردی به کسی ندهی"».

همسر شهید ناسخیان یادآور شد: شهید بعد از اداره کل استان تهران به وزارتخانه رفت و معاونِ معاون پرورشی وزیر آموزش و پرورش یعنی مرتضی زاهدی در سال 59 و در زمان وزارت علی اکبر پرورش شد.

وی ادامه داد: همه نگرانی شهید آن بود تا به جبهه برود؛ از شهید رجایی برای رفتن به جبهه سؤال کرده بود که شهید رجایی گفته بود «نروید، باید اینجا باشید و به شما نیاز داریم».

نحوه شهادت

حالا زمان گفت‌وگو به نقطه آرمانی آن یعنی نحوه شهادت اکبر ناسخیان رسید، جایی که منقلب شدن در چهره همسر شهید به خوبی هویداست و با حالتی خاصی گفت: 16 شهریور سال 60 همسرم قصد داشت از مکان حزب جمهوری به منزل بیاید، شب در مسیر منزل در کوچه صیرفی‌پور یعنی مکان حزب جمهوری و قتلگاه شهدای هفتم تیر و به سمت منزل که در اتوبان محلاتی و  عارف شمالی بود حرکت کرد، قرار بود 8 شب خانه باشد و صحبت‌های امام(ره) را گوش کند، اما نیامد.

وی در حالی که دیگر اشک در چشمانش حلقه بسته است، ادامه داد: بنده با دختر حاج آقای مهدوی کنی ارتباط دوستی داشتم، آن موقع حاج آقای مهدوی کنی مسئول کمیته حزب جمهوری اسلامی بود، در نتیجه به دختر وی زنگ زدم و گفتم «آیا پدر شما از همسرم خبر دارد که گفت به شما اعلام می‌کنم» اما بالاخره خبر دادند منافقین یک تیر به طحال همسرم زده بودند و وقتی به بیمارستان شهید مصطفی خمینی انتقال دادند در سن 26 سالگی به شهادت رسید.

*اجرای سرود دانش‌آموزان یتیم در مراسم ختم شهید

صاحب‌جمعیان به روز مراسم ختم شهید ناسخیان اشاره کرد و افزود: روز سوم مراسم ختم شهید، گروهی از دانش‌آموزان 7 تا 14 سال آمدند و سرودی در رثای شهید خواندند؛ تصور می‌کردم این دانش‌آموزان، شاگردان شهید هستند به همین دلیل به مربی‌شان گفتم «این‌ها دانش‌آموزان شهید هستند؟» مربی آنها گفت «نه این‌ها عده‌ای از بچه‌های یتیم بی‌بضاعتی هستند که شهید سرپرستی آنها را به عهده داشت».

وی ادامه داد: او در خفا، این کار را کرده بود که نه بنده و نه پدر و مادرش اطلاعی از این موضوع نداشتیم، هم به لحاظ مالی کمک می‌کرد و هم به روش اعتقادی با آنها کار می‌کرد. کارهایی که شهید می‌کرد خیلی نمود نداشت و خیلی از کارهای او را ما نمی‌دانستیم.

*پیش‌بینی محل خاکسپاری شهید

همسر شهید ناسخیان با اشاره به حادثه ترور شهیدان رجایی و باهنر افزود: روز 8 شهریور سال 60 که شهید رجایی و باهنر شهید شدند، شهید ناسخیان یک لباس نو پوشید و گفت «امروز در دفتر ریاست جمهوری با رجایی و باهنر ملاقات دارم». ساعت 2 شنیدم انفجاری صورت گرفته و وی در همان انفجار نیز حضور داشت، بعد از 2 ساعت با دست و پای سوخته آمد.

صاحب جمعیان از اتفاقی سخن به میان آورد که وقتی آن را بیان می‌کند داغ بازگو کردنش را به خوبی می‌توان در چهره‌اش دید و ادامه داد: زمانی که برای خاکسپاری شهیدان رجایی و باهنر به بهشت زهرا(س) و قطعه 72 تن رفتیم، شهید ناسخیان بالای قبری خالی رفت و به بنده رو کرد و مقداری با دست، خاک توی قبر ریخت و گفت «باورت می‌شود انسان برای خودش خاک تو قبر بریزد» و ادامه داد «احساسم این است که خیلی فاصله‌ای با این قبر ندارم»، عجیب بود که دقیقاً در همان محدوده و قطعه 72 تن با فاصله حدود 8 روز یعنی در 16 شهریور 60 به شهادت رسید و به خاک سپرده شد.

وی با بیان اینکه شهید ناسخیان خیلی تهدید می‌شد و همیشه با موتور رفت‌وآمد می‌کرد، گفت: مهمترین مسئله برای وی برگزاری مسابقات قرآن و فعالیت‌های پرورشی بود و بیشتر به محتوا فکر می‌کرد.

شهید ناسخیان حدود 8 ماه در معاونت پرورشی و آموزش و پرورش کار کرد، برای هر چیزی نگاه عمیق داشت؛ ایمان به خدا، اهمیت دادن به نماز اول وقت از ویژگی‌های او بود و دلسوزی خاصی به اسلام و محرومان داشت و در کارها بسیار منظم بود.

وی در تأیید وقت شناسی شهید گفت: یک‌بار علیرغم کارهای زیادی که داشت به او  گفتم «زمان آمدنت به خانه را اعلام کن»، یکبار اعلام کرد «ساعت 9 به خانه می‌آیم»، بعد زنگ زد و گفت «به جای 9، ساعت 9:30 به خانه می‌آیم».این در حالی بود که در خیابان از تاکسی پیدا شده و از تلفن عمومی زنگ زده بود و این خبر کوتاه را داد؛ یعنی برایش اطلاع دادن مهم بود و برای نیم ساعت تأخیر نیز برنامه ریزی داشت و اطلاع می‌داد و در کارها نظم بسیار داشت.

* آسیب‌شناسی امور تربیتی

صاحب جمعیان با بیان اینکه همان کاری که 35 سال قبل انجام شد و سرود و تئاتر بود ،امروز همان‌ها برگزار می‌شود، افزود: اما دغدغه شهید این بود که اسلام و اعتقادات را در لابلای برنامه‌های تئاتر و سرود بفهماند و  دشمن شناخته شود.

وی افزود: دائماً در تلاش بود تا پاتکی به حمله‌های فرهنگی دشمن زده شود و روزهای آخر و نزدیک شهادت اعلام کرده بود تعدادی از افراد نخبه را انتخاب کنیم و با اساتید مجرب دوره آموزشی بگذاریم و اینها به عنوان مشاوران تربیتی وارد مدارس شوند.

همسر شهید ناسخیان ادامه داد: شهید ناسخیان سال 60 اعلام کرد «به بنده گفته‌اند به عنوان مُبلغ امسال به حج واجب بروم»، وی آماده شده و کارهای لازم را انجام داده بود که قسمت نشد و به شهادت رسید؛ بعد از شهادت، لولاچیان مسئول سازمان حج تماس گرفت و به بنده گفت «ما همسران شهدای هفتم تیر را می‌خواهیم به حج واجب ببریم و شما هم با اینها بروید»، این برنامه 14 روز پس از شهادت همسرم بود و بنده با آن همه فشارهای روحی و بارداری به مکه رفتم، در آن سفر همسر شهیدان رجایی، فیاض‌بخش و دیگر شهدای هفتم تیر حضور داشتند، فضای خوبی بود و بنده مراسم چهلم همسرم را در مکه برگزار کردم.

از همسر شهید ناسخیان که کوله باری از تجربه کارهای تربیتی را دارد در خصوص آسیب‌شناسی امور تربیتی و نقاط ضعف و قوت آن می پرسیم که با اشتیاق گفت: متأسفانه همه نظریات اندیشمندان تعلیم و تربیت امروز معطوف به بحث آموزش شده است؛ یعنی هم از نظر محتوا و هم روش‌ها، فعال کار می‌شود اما فکر می‌کنم در مسائل تربیتی خیلی غفلت شده است.

وی بیان داشت: دغدغه‌ای که شهیدان رجایی و باهنر برای تأسیس فعالیت پرورشی داشته و فعالیتی که از درون انقلاب به وجود آمد، باید قوت پیدا می‌کرد؛ اگر روی این فعالیت‌ها به صورت محتوا کار می‌شد آموزش را نیز تحت پوشش قرار می‌داد اما متأسفانه در حال حاضر بیشترین فعالیت‌ها روی بخش آموزش است، البته این خوب است که روی آموزش کار شود، اما باید در بخش تربیتی بیشتر توجه می‌شد.

 صاحب جمعیان ادامه داد: احساس می‌کنم مربی تربیتی دغدغه‌اش دغدغه یک مسئول روابط عمومی است؛‌ یعنی اگر مناسبتی است پوستری بزند و در حد اجرای کارهای مناسبتی است و نگاه عمقی به امور تربیتی وجود ندارد؛ البته مربیان امور تربیتی در مدارس علاقه‌مند به فعالیت‌‌های آموزشی هستند یعنی ما مخاطب‌شناسی و نیاز سنجی نکرده‌ایم و هر مدرسه‌ای تکرار مکررات فعالیت‌های 35 سال گذشته را دارد و به روز نیست.

همسر شهید ناسخیان در پاسخ به این پرسش که «آیا معلمان پرورشی به علم روز مجهز هستند؟»، گفت: متأسفانه گاهی بعضی از مدارس اگر ببینند معلمی نمی‌تواند مدرسه را اداره کند به او می‌گویند حالا معلم پرورشی باش و معلم پرورشی در بعضی مدارس حیاط خلوت شده است و عموماً معلم پروشی به عنوان روابط عمومی اداره است،در صورتی که باید مسئولان و صاحب‌نظران دور هم جمع شوند و در خصوص محتوا، روش‌های برخورد و فعالیت‌های پرورشی نظریه داده و آن را به اجرا برسانند و مربیان نیز تا این دوره‌ها را نگذرانند وارد کار در مدرسه نشوند.

این معلم با سابقه پرورشی در خصوص اینکه امور تربیتی در زمینه آسیب‌های اجتماعی چه کاری کرده‌ است؟، با قاطعیت گفت: متأسفانه دین دانش‌آموزان ظاهری شده است و در تشخیص حق و باطل و دوست و دشمن نیز تحلیل درستی ندارند، البته دانش‌آموزان بسیار تشنه و مشتاق یادگیری هستند.

وی ادامه داد: متأسفانه دغدغه بیشتر توجه به بحث آموزش است، حتی مدارس خوب ما این طور است که میانگین نمرات دروس بالاتر باشد و اولیا نیز به این موضوع نگاه می‌کنند که ردیف کدام مدرسه به لحاظ آموزشی بالاتر است و آن را انتخاب می‌کنند.

همسر شهید ناسخیان گفت: باید صاحب‌نظران وقت بگذارند و سند تحولی که نوشته شد باید به فرمایش مقام معظم رهبری مدرسه‌ای شود و باید از مدرسه، مربی و دانش‌آموزان شروع کنیم و آسیب‌ها را حل کنیم.

اجرای مراسم ازدواج در کانون انصار/انجام سرود و تئاتر توسط دانش‌آموزان

صاحب جمعیان در این قسمت مصاحبه به بحث ازدواج با شهید ناسخیان رسید و توضیح داد: هرچند که با شهید ناسخیان دورادور همکار بودم اما از طریق پسر دایی‌ام بیشتر با او آشنا شده و در سال 59 ازدواج کردیم.

وی اضافه کرد: برای ازدواج، محضر امام(ره) رفتیم و در آنجا خطبه‌ عقدمان خوانده شد؛ روزی که خطبه عقدمان را امام(ره) خواندند، به نماز جمعه رفتیم و یک میهمانی مختصر را برگزار کردیم؛ همسرم کانون انصار را در نظر گرفته و در آنجا سخنران مراسم ازدواج‌مان آیت‌الله مجتهد شبستری بود و دانش‌آموزان همسرم نیز در آنجا تئاتر و سرود اجرا کردند و جشن عروسی در کانون انصار در محله 100 دستگاه پیروزی برگزار شد.

همسر شهید ناسخیان افزود: سال 63 مدیر مدرسه شهید حسینعلی بابایی منطقه 14 شدم و بعد سال67 به منطقه 12 آمدم و این اولین سالی بود که مدرسه راهنمایی رفاه تأسیس شده بود و از سال 68 کار با مدرسه رفاه را شروع کردم، ابتدا معلم دینی، قرآن و تربیتی بودم و تحصیلاتم نیز سطح(2) جامعه الزهرا(س) حوزه قم است.

وی که از مدرسه رفاه به عنوان مدرسه‌ای فعال در حوزه پرورشی یاد می‌کند، گفت: در مدرسه رفاه مسئولیت  پرورشی مقطع راهنمایی و دبیرستان را عهده‌دار بودم و مأمور آموزش و پرورش منطقه 12 به مدرسه غیردولتی رفاه بودم؛ از سال 73 تا 91 مدیر مدرسه راهنمایی رفاه بودم، مدرسه‌ای که مؤسس آن شهیدان رجایی، باهنر و بهشتی بودند و همسرم نیز یکی از اعضای مؤسس بود.

* معرفی شهید ناسخیان

به اینجای مصاحبه که می رسیم از او می‌خواهم از همسر شهیدش بگوید که ادامه داد: «شهید اکبر ناسخیان»در سال 34 در یکی از محلات جنوب تهران به دنیا آمد، دبستان را در مدرسه اسلامی مصطفوی و دبیرستان را در مدرسه علوی گذراند؛ پدرش چاپخانه داشت، مدرکش دیپلم تجربی بود و سال 53 وارد رشته زیست شناسی دانشگاه تهران شد، بعد رشته روان‌شناسی مدرسه عالی پارس (علامه طباطبایی فعلی) را انتخاب کرد البته با دیپلم وارد تدریس در آموزش و پرورش شد و در دبیرستان موسوی منطقه 14 زیست تدریس کرد.

وی با بیان اینکه شهید رجایی در دبیرستان علوی معلم ریاضی شهید ناسخیان بوده است، گفت: شهید سیدکاظم موسوی از معلمان دیگرش بود و در همان دبیرستان فعالیت‌های سیاسی خود را شروع کرد.

صاحب جمعیان افزود: شهید پس از مدتی به سمت معاون پرورشی استان تهران ارتقا پیدا کرد و در حزب جمهوری نیز مسئولیت استان‌های حزب را بر عهده داشت. از سال 55 مشغول تدریس شده و معلم درس امور تربیتی و بعد دینی و قرآن شد.

وی هنگامی که نوبت به بیان خاطره از شهید شد، چهره‌اش حالت خاصی گرفت و با اشتیاق خاص اظهار داشت: بگذارید خاطره شهید ناسخیان را که برایم تعریف کرده بود، بگویم او با شهید رجایی ارتباط نزدیک و علاقه زیادی به وی داشت و برایم تعریف کرد «یکبار به آقای رجایی گفتم "شماره تلفن خود را به بنده می‌دهید؟" اما او که معلم ریاضی بود به جای شماره تلفن، یک مسئله سنگین ریاضی نوشت؛ گفتم "بنده از شما شماره می‌خواستم" اما گفت " شما برو این را مسئله را حل کن و شماره تلفن را پیدا کن، اما حواست باشد وقتی به دست آوردی به کسی ندهی"».

همسر شهید ناسخیان یادآور شد: شهید بعد از اداره کل استان تهران به وزارتخانه رفت و معاونِ معاون پرورشی وزیر آموزش و پرورش یعنی مرتضی زاهدی در سال 59 و در زمان وزارت علی اکبر پرورش شد.

وی ادامه داد: همه نگرانی شهید آن بود تا به جبهه برود؛ از شهید رجایی برای رفتن به جبهه سؤال کرده بود که شهید رجایی گفته بود «نروید، باید اینجا باشید و به شما نیاز داریم».

نحوه شهادت

حالا زمان گفت‌وگو به نقطه آرمانی آن یعنی نحوه شهادت اکبر ناسخیان رسید، جایی که منقلب شدن در چهره همسر شهید به خوبی هویداست و با حالتی خاصی گفت: 16 شهریور سال 60 همسرم قصد داشت از مکان حزب جمهوری به منزل بیاید، شب در مسیر منزل در کوچه صیرفی‌پور یعنی مکان حزب جمهوری و قتلگاه شهدای هفتم تیر و به سمت منزل که در اتوبان محلاتی و  عارف شمالی بود حرکت کرد، قرار بود 8 شب خانه باشد و صحبت‌های امام(ره) را گوش کند، اما نیامد.

وی در حالی که دیگر اشک در چشمانش حلقه بسته است، ادامه داد: بنده با دختر حاج آقای مهدوی کنی ارتباط دوستی داشتم، آن موقع حاج آقای مهدوی کنی مسئول کمیته حزب جمهوری اسلامی بود، در نتیجه به دختر وی زنگ زدم و گفتم «آیا پدر شما از همسرم خبر دارد که گفت به شما اعلام می‌کنم» اما بالاخره خبر دادند منافقین یک تیر به طحال همسرم زده بودند و وقتی به بیمارستان شهید مصطفی خمینی انتقال دادند در سن 26 سالگی به شهادت رسید.

*اجرای سرود دانش‌آموزان یتیم در مراسم ختم شهید

صاحب‌جمعیان به روز مراسم ختم شهید ناسخیان اشاره کرد و افزود: روز سوم مراسم ختم شهید، گروهی از دانش‌آموزان 7 تا 14 سال آمدند و سرودی در رثای شهید خواندند؛ تصور می‌کردم این دانش‌آموزان، شاگردان شهید هستند به همین دلیل به مربی‌شان گفتم «این‌ها دانش‌آموزان شهید هستند؟» مربی آنها گفت «نه این‌ها عده‌ای از بچه‌های یتیم بی‌بضاعتی هستند که شهید سرپرستی آنها را به عهده داشت».

وی ادامه داد: او در خفا، این کار را کرده بود که نه بنده و نه پدر و مادرش اطلاعی از این موضوع نداشتیم، هم به لحاظ مالی کمک می‌کرد و هم به روش اعتقادی با آنها کار می‌کرد. کارهایی که شهید می‌کرد خیلی نمود نداشت و خیلی از کارهای او را ما نمی‌دانستیم.

*پیش‌بینی محل خاکسپاری شهید

همسر شهید ناسخیان با اشاره به حادثه ترور شهیدان رجایی و باهنر افزود: روز 8 شهریور سال 60 که شهید رجایی و باهنر شهید شدند، شهید ناسخیان یک لباس نو پوشید و گفت «امروز در دفتر ریاست جمهوری با رجایی و باهنر ملاقات دارم». ساعت 2 شنیدم انفجاری صورت گرفته و وی در همان انفجار نیز حضور داشت، بعد از 2 ساعت با دست و پای سوخته آمد.

صاحب جمعیان از اتفاقی سخن به میان آورد که وقتی آن را بیان می‌کند داغ بازگو کردنش را به خوبی می‌توان در چهره‌اش دید و ادامه داد: زمانی که برای خاکسپاری شهیدان رجایی و باهنر به بهشت زهرا(س) و قطعه 72 تن رفتیم، شهید ناسخیان بالای قبری خالی رفت و به بنده رو کرد و مقداری با دست، خاک توی قبر ریخت و گفت «باورت می‌شود انسان برای خودش خاک تو قبر بریزد» و ادامه داد «احساسم این است که خیلی فاصله‌ای با این قبر ندارم»، عجیب بود که دقیقاً در همان محدوده و قطعه 72 تن با فاصله حدود 8 روز یعنی در 16 شهریور 60 به شهادت رسید و به خاک سپرده شد.

وی با بیان اینکه شهید ناسخیان خیلی تهدید می‌شد و همیشه با موتور رفت‌وآمد می‌کرد، گفت: مهمترین مسئله برای وی برگزاری مسابقات قرآن و فعالیت‌های پرورشی بود و بیشتر به محتوا فکر می‌کرد.

شهید ناسخیان حدود 8 ماه در معاونت پرورشی و آموزش و پرورش کار کرد، برای هر چیزی نگاه عمیق داشت؛ ایمان به خدا، اهمیت دادن به نماز اول وقت از ویژگی‌های او بود و دلسوزی خاصی به اسلام و محرومان داشت و در کارها بسیار منظم بود.

وی در تأیید وقت شناسی شهید گفت: یک‌بار علیرغم کارهای زیادی که داشت به او  گفتم «زمان آمدنت به خانه را اعلام کن»، یکبار اعلام کرد «ساعت 9 به خانه می‌آیم»، بعد زنگ زد و گفت «به جای 9، ساعت 9:30 به خانه می‌آیم».این در حالی بود که در خیابان از تاکسی پیدا شده و از تلفن عمومی زنگ زده بود و این خبر کوتاه را داد؛ یعنی برایش اطلاع دادن مهم بود و برای نیم ساعت تأخیر نیز برنامه ریزی داشت و اطلاع می‌داد و در کارها نظم بسیار داشت.

* آسیب‌شناسی امور تربیتی

صاحب جمعیان با بیان اینکه همان کاری که 35 سال قبل انجام شد و سرود و تئاتر بود ،امروز همان‌ها برگزار می‌شود، افزود: اما دغدغه شهید این بود که اسلام و اعتقادات را در لابلای برنامه‌های تئاتر و سرود بفهماند و  دشمن شناخته شود.

وی افزود: دائماً در تلاش بود تا پاتکی به حمله‌های فرهنگی دشمن زده شود و روزهای آخر و نزدیک شهادت اعلام کرده بود تعدادی از افراد نخبه را انتخاب کنیم و با اساتید مجرب دوره آموزشی بگذاریم و اینها به عنوان مشاوران تربیتی وارد مدارس شوند.

همسر شهید ناسخیان ادامه داد: شهید ناسخیان سال 60 اعلام کرد «به بنده گفته‌اند به عنوان مُبلغ امسال به حج واجب بروم»، وی آماده شده و کارهای لازم را انجام داده بود که قسمت نشد و به شهادت رسید؛ بعد از شهادت، لولاچیان مسئول سازمان حج تماس گرفت و به بنده گفت «ما همسران شهدای هفتم تیر را می‌خواهیم به حج واجب ببریم و شما هم با اینها بروید»، این برنامه 14 روز پس از شهادت همسرم بود و بنده با آن همه فشارهای روحی و بارداری به مکه رفتم، در آن سفر همسر شهیدان رجایی، فیاض‌بخش و دیگر شهدای هفتم تیر حضور داشتند، فضای خوبی بود و بنده مراسم چهلم همسرم را در مکه برگزار کردم.

از همسر شهید ناسخیان که کوله باری از تجربه کارهای تربیتی را دارد در خصوص آسیب‌شناسی امور تربیتی و نقاط ضعف و قوت آن می پرسیم که با اشتیاق گفت: متأسفانه همه نظریات اندیشمندان تعلیم و تربیت امروز معطوف به بحث آموزش شده است؛ یعنی هم از نظر محتوا و هم روش‌ها، فعال کار می‌شود اما فکر می‌کنم در مسائل تربیتی خیلی غفلت شده است.

وی بیان داشت: دغدغه‌ای که شهیدان رجایی و باهنر برای تأسیس فعالیت پرورشی داشته و فعالیتی که از درون انقلاب به وجود آمد، باید قوت پیدا می‌کرد؛ اگر روی این فعالیت‌ها به صورت محتوا کار می‌شد آموزش را نیز تحت پوشش قرار می‌داد اما متأسفانه در حال حاضر بیشترین فعالیت‌ها روی بخش آموزش است، البته این خوب است که روی آموزش کار شود، اما باید در بخش تربیتی بیشتر توجه می‌شد.

 صاحب جمعیان ادامه داد: احساس می‌کنم مربی تربیتی دغدغه‌اش دغدغه یک مسئول روابط عمومی است؛‌ یعنی اگر مناسبتی است پوستری بزند و در حد اجرای کارهای مناسبتی است و نگاه عمقی به امور تربیتی وجود ندارد؛ البته مربیان امور تربیتی در مدارس علاقه‌مند به فعالیت‌‌های آموزشی هستند یعنی ما مخاطب‌شناسی و نیاز سنجی نکرده‌ایم و هر مدرسه‌ای تکرار مکررات فعالیت‌های 35 سال گذشته را دارد و به روز نیست.

همسر شهید ناسخیان در پاسخ به این پرسش که «آیا معلمان پرورشی به علم روز مجهز هستند؟»، گفت: متأسفانه گاهی بعضی از مدارس اگر ببینند معلمی نمی‌تواند مدرسه را اداره کند به او می‌گویند حالا معلم پرورشی باش و معلم پرورشی در بعضی مدارس حیاط خلوت شده است و عموماً معلم پروشی به عنوان روابط عمومی اداره است،در صورتی که باید مسئولان و صاحب‌نظران دور هم جمع شوند و در خصوص محتوا، روش‌های برخورد و فعالیت‌های پرورشی نظریه داده و آن را به اجرا برسانند و مربیان نیز تا این دوره‌ها را نگذرانند وارد کار در مدرسه نشوند.

این معلم با سابقه پرورشی در خصوص اینکه امور تربیتی در زمینه آسیب‌های اجتماعی چه کاری کرده‌ است؟، با قاطعیت گفت: متأسفانه دین دانش‌آموزان ظاهری شده است و در تشخیص حق و باطل و دوست و دشمن نیز تحلیل درستی ندارند، البته دانش‌آموزان بسیار تشنه و مشتاق یادگیری هستند.

وی ادامه داد: متأسفانه دغدغه بیشتر توجه به بحث آموزش است، حتی مدارس خوب ما این طور است که میانگین نمرات دروس بالاتر باشد و اولیا نیز به این موضوع نگاه می‌کنند که ردیف کدام مدرسه به لحاظ آموزشی بالاتر است و آن را انتخاب می‌کنند.

همسر شهید ناسخیان گفت: باید صاحب‌نظران وقت بگذارند و سند تحولی که نوشته شد باید به فرمایش مقام معظم رهبری مدرسه‌ای شود و باید از مدرسه، مربی و دانش‌آموزان شروع کنیم و آسیب‌ها را حل کنیم.

لطفاً خاطرات و دلنوشته های خود را برای درج در این صفحه در کادر زیر بنویسید

دلنوشته های قبلی:
بهشت زهرا
در حال بارگیری نقشه...

هدیه به عزیزان

جهت حمایت از مؤسسه خیریه مورد نظر روی تصویر آن کلیک فرمایید

4221594_856.png 1394-11-04_17-14-58.png 3f6379555150e57af450163be10a17d1.png 19_orig.png 1468930738_.png

جستجو در صفحات درگذشتگان