آلبوم تصاویر

خلاصه زندگی نامه

نام: حسین

نام خانوادگی: اکبری

نام پدر: قاسم

زادگاه: تهران

زادروز: 7 اسفند 1323

تحصیلات: کارشناسی

تخصص: دام پروری

شهادت: 7 تیر 1360

محل شهادت: دفتر حزب جمهوری

آرامگاه: بهشت زهرا، مقبره شهدای 72 تن

زندگی نامه

زندگینامه شهید مهندس حسین اکبری

شهید اکبری در سال 1323 در یک خانواده کارگری پا به عرصه گیتی نهاد و در سال 39 تا 45 تحصیصلات متوسطه خود را به پایان رساند. وی در سال 46 وارد دانشکده کشاورزی کرج گردید و در سال 1350 در رشته دام پروری فارغ التحصیل و در بانک تعاون کشاورزی استخدام شد. در سال 1350 ازدواج کرد که ثمره ازدواج 2 دختر و یک پسر است.

مبارزات سیاسی وی در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی نقش بسزایی داشت. او در کشتار بی رحمانه 17 شهریور به اتفاق پسر کوچکش بطور معجزه آسایی از مرگ نجات یافت؛ این فاجعه در روحیه انقلابی او تاثیر زیادی داشت. پس از پیروزی انقلاب با اکثر ارگان های جوشیده از انقلاب جهاد سازندگی، دادستانی، حزب جمهوری، ستاد تبلیغات شورای عالی دفاع، فعالیت مستمر داشت. ایشان یکی از بانیان تاسیس انجمن های اسلامی در بانک کشاورزی بود. او با تمام وجود در خدمت مردم ستمدیده و مستضعف بود و همیشه این گفته رهبر انقلاب که "به من خدمت گذار بگوئید بهتر است تا اینکه رهبر بگوئید" را مدنظر داشت. بارها به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافته بود و عاشق شهادت ولی شهادت نصیبش نمی شد تا اینکه در هفتم تیر ماه 60 در دفتر حزب جمهوری اسلامی به اتفاق 72 هم رزمش به شهادت نائل شد.

سوابق مبارزاتي: شركت در راهپيمايي‌هاي ضد رژيم پهلوي، تنوير افكار عمومي عليه دستگاه جبار شاهنشاهي، مبارزه با چهره‌هاي ليبراليسم و خود فروخته غرب

كارهاي تشكيلاتي: عضو انجمن اسلامي بانك كشاورزي، عضو مؤسس اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي كاركنان دولت و جامعه اسلامي فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌هاي كشور، عضو حزب جمهوري اسلامي

مسئوليت‌ها: كارشناس بانك كشاورزي ، همكاري با جهاد سازندگي، دادستاني انقلاب اسلامي، ستاد تبليغات شوراي عالي دفاع ، مدير عامل بانك كشاورزي

تولد تا جواني

حسين اكبري فرزند قاسم، هفدهم اسفند سال 1323 ه.ش در يك خانواده كارگري در شهر تهران متولد شد.

پس از طي دوران دبستان وارد مقطع متوسطه شد و به ترتيب طي سال‌هاي 39 تا 45 در آموزشگاه‌هاي پرچم، پرنيا و محسن هنربخش مشغول تحصيل گرديد. از همان دوران نوجواني و جواني با رنج‌ها و محروميت‌هاي طبقات مستضعف و كوخ‌نشين آشنا بود و خود را متعلق به آنان مي‌دانست. نسبت به مشكلات مردم احساس مسئوليت مي‌كرد و تا سرحد ممكن براي رفع نياز‌هاي خانواده‌هاي كم بضاعت تلاش مي‌نمود.

در سال 1346 ه.ش وارد دانشكده كشاورزي كرج شد و چهار سال بعد در رشته دامپروري فارغ‌التحصيل گرديد و به استخدام بانك تعاون كشاورزي درآمد.

در بدو خدمت حدود چهار سال به شهرستان شاهرود انتقال يافت و با اشتياق فراوان به خدمت كشاورزان و دامپروران اين منطقه مشغول شد. او در اين مدت با خوي و منش اسلامي با مردم رفتاركرد و آنان نيز شيفته اخلاق حسنه و رفتار پسنديده او شده بودند، به گونه‌اي كه وقتي شهيد حسين اكبري براي ادامه خدمت به بانك توسعه كشاورزي تهران منتقل شد، بيشتر كشاورزان و روستائيان شهرستان شاهرود از شدت غم و اندوه به گريه افتادند. وي در سال 1350 ه.ش ازدواج نمود و هرگز در زندگي به خود نيانديشيد و همواره به فكر مردم و رفع مشكلات آنان بود.

شهيد اكبری و مبارزه عليه طاغوت

حسين اكبري كه درد و رنج طبقات مختلف مردم را به خوبي لمس كرده بود، مي‌دانست كه تنها راه برقراري قسط و داد در جامعه، تشكيل حكومت اسلامي است.

از همان دوران جواني به صف مبارزان اسلامي پيوست و با شركت در راهپيمايي‌هاي ضد رژيم و تشويق و آگاهي‌‌بخشي به جوانان و مردم، آنان را به ايستادگي در برابر طاغوت تشويق مي‌نمود.

محسن اكبري برادر شهيد در خاطره‌اي از وي چنين نقل مي‌كند: « روز 17 شهريور سال 1357 همسر و دختر كوچك وي به خانه ما آمدند، از حال برادرم حسين جويا شدم، گفت: به اتفاق پسرش به تظاهرات رفته است. [ ساعاتي بعد] به اتفاق چند تن از برادران [ به سوي ] ميدان شهدا حركت كرديم كه با صداي رگبار گلوله‌ها مواجه شديم. به سر كوچه نرسيده بوديم كه برادرم در حالي كه به شدت فرياد مي‌كرد، اي ملت! مردم را كشتند، اي خدا ! مردم بيچاره را كشتند و بعد گفت: براي شركت در تظاهرات روز 17 شهريور به ميدان شهدا [ژاله ] آمدم، ديدم جمعيت كثيري از مردم در ميدان نشسته‌اند و از حكومت نظامي اطلاعي نداشتند، در اين حال مأمورين نظامي به مردم هشدار دادند كه متفرق شوند تا اين كه دستور [ شليك به سوي مردم ] صادر شد ...»

او در اين روز به طور معجزه‌آسايي از چنگال دژخيمان پهلوي مصون ماند، اما ديدن آن فجايع و شهامت پير وجوان و زن و مرد، روحيه انقلابي و تبعيت از امام راحل را در وجود او دو چندان ساخت.

خانم منصوره ابوترابيان همسر شهيد نيز در خاطره‌اي از مهندس حسين اكبري چنين نقل كرده است: « [ يكي از روزهاي انقلاب ، هنگامي كه ] در ميدان انقلاب (24 اسفند سابق ) درگيري بود ، [ با شنيدن صداي تيراندازي و رگبار گلوله ] از خانه خارج شد و تا نيمه شب در خيابان‌ها بود. وقتي به خانه آمد گفت: كه در ميدان، درگيري زيادي بود و جوان‌هاي بسياري مانند برگ خزان به زمين مي‌ريختند. [ وي] در خيابان كارگر در محاصره [ گارد شاهنشاهي ] قرار مي‌گيرد و با چند تن از جوانان از جان گذشته به خانه‌اي كه در آن نزديكي بود پناه مي‌برند و بعد با كمك آن جوانان پاك باخته، سينه‌خيز به كمك مجروحان و [ انتقال پيكر مطهر ] شهدا مي‌پردازند... [او از اينكه چرا فيض شهادت نصيبش نمي‌شود، بسيار غمگين بود] ».

همسرش همچنين نقل مي‌كند: « مهندس اكبري در شب 21 بهمن سال 57 به خانه آمد و گفت حضرت امام خميني [(ره)] دستور داده‌اند كه همه در خيابان‌ها باشند و حكومت نظامي لغو شده است. مي‌خواست به خيابان برود من از او خواستم كه در خانه بماند و او در پاسخ گفت: مگر من با ديگران چه فرقي دارم؟ مگر خون من از آن‌ها رنگين‌تر است؟ تو بايد افتخار بكني اگر شهادت نصيب من شود.... »

شهيد اكبري پس از پيروزي انقلاب اسلامي

با پيروزي انقلاب اسلامي، با همه وجود براي تحكيم پايه‌هاي انقلاب مجاهدت و كوشش نمود و كمر همت را بسته و با نهادهاي انقلابي هم‌چون جهاد سازندگي، دادستاني انقلاب اسلامي و ستاد تبليغات شوراي عالي دفاع به همكاري پرداخت.

با اعلام موجوديت حزب جمهوري اسلامي، با شناختي كه از مؤسسين آن داشت به عضويت حزب درآمد. او علاقه و تعهد خاصي در اسلامي كردن ساختار ادارات و سازمان‌هاي دولتي داشت ويكي از بانيان اصلي ايجاد انجمن اسلامي در بانك كشاورزي بود و در پايه‌گذاري اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي كاركنان دولت و جامعه اسلامي فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌هاي كشور نيز نقش مؤثري ايفا نمود.

بعد از فرار بني‌صدر و تشكيل كابينه شهيد رجايي، وي چند بار از سوي وزير كشاورزي وقت به عنوان مدير عامل بانك كشاورزي معرفي شد، اما به علت تكميل نبودن كابينه و از همه مهم‌تر وجود برخي عناصر معلوم‌الحال در بانك مركزي، همه اين تلاش‌ها تا فروردين سال 1360 ه.ش بي‌نتيجه ماند. در اين تاريخ مهندس حسين اكبري به عنوان مدير عامل بانك كشاورزي منصوب شد. او در مدت كوتاه مسئوليت‌اش، با همه وجود نشان داد كه در خدمت مردم محروم جامعه و به ويژه كشاورزان است و بنيان ارائه خدمات گسترده به كشاورزان و توليدكنندگان اين صنعت را پايه‌گذاري كرد.

همواره اين جمله گهربار رهبر كبير انقلاب اسلامي را كه فرمود: « به من خدمتگزار بگويند، بهتر است كه رهبر بگويند» مورد توجه قرار مي‌داد و همه عزم خود را براي ارتقاء صنعت بانكداري و كشاورزي از يك‌سو و خنثي نمودن توطئه دشمنان فريب خورده داخلي از سوي ديگر به كار مي‌گرفت.

او از كساني كه همواره با انتقاد صرف و بدون ارائه ديدگاه‌هاي كارشناسي، سعي داشتند مانع پيشرفت و آباداني كشور شوند گلايه مي‌كرد و معتقد بود: « دولت انقلابي با اين همه گرفتاري‌ها و مشكلاتي كه دارد، نمي‌تواند به بعضي از مسايل مردم برسد و اگر نارسايي‌ها در بعضي از زمينه‌ها وجود دارد ، معلول حكومت پنجاه ساله منحوس پهلوي است و به اين سادگي از بين نخواهد رفت».

با اين بينش هيچ گاه از كار خسته نمي‌شد و گاهي اوقات بچه‌هايش فقط هفته‌اي يك بار مي‌توانستند پدرشان را ببينند.در سال 1360 و طي چند ماهي كه قبل از شهادت،‌ مسئوليت بانك كشاورزي را عهده‌دار بود، مي‌گفت: « من نمي‌توانم در اين كارها بمانم، بايد كارهاي ديگري [ عهده‌دار ] شوم كه بتواند مرا [‌براي خدمت بيشتر به عموم جامعه] راضي نمايد».

بارها عزم جبهه نور عليه ظلمت نمود، اما خداوند سرنوشت او را در جبهه ديگري رقم زد و در عاشوراي هفتم تير با پيكر غرق به خون به خيل شهداي انقلاب پيوست.

عشق به شهادت ويژگي بارز شهيد

او عاشق شهادت بود و آن را تنها راه رسيدن به كمال و سعادت واقعي مي‌دانست. معتقد بود نهال نوپاي انقلاب با شهادت اكبري‌ها مستحكم‌تر خواهد شد. او مي‌خواست با تقديم هستي و وجود خود، به شهداي 17 شهريور بپيوندد. شهادت مطلوب او بود و اين درس را عاشقانه و آ‌گاهانه از مولاي خود حضرت ابا عبدالله‌الحسين(ع) آموخته بود و آن را رمز جاودانگي و ماندگاري حقيقي مي‌دانست، چرا كه به فرموده پير جماران خميني بت‌شكن (ره): « خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علي است و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريّه طيبه آن بزرگواران و پيروان خط آنان به ارث رسيده است ».

در بخشي از وصيت‌نامه شهيد اكبري آمده است: « ... خدايا مرا بيامرز و توفيق بده كه بتوانم با شهادت خود كوچكترين خدمتي به اين عظمت تو انجام داده باشم».

ويژگي‌هاي اخلاقي و شخصيتي شهيد

- پوينده راه كمال

- خيرخواه و نيك‌انديش

- حياء و عفت

- احترام به والدين و خويشاوندان

- ناظم امور

- كفرستيز

- قاطع و استوار

- دوستدار مستضعفان

همگي از سجاياي شهيد حسين اكبري است.

او هم چنين در بخشي از وصيت‌نامه خود خطاب به خانواده‌اش چنين توصيه كرده است: « ... سفارش مي‌كنم كه هر چه‌قدر مي‌توانند به دستورات اسلام گردن نهند و خداوند هميشه يار و ياور شماها مي‌باشد. پيروزي نزديك است انشاءالله. ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم . وصيت مي‌كنم كه طبقه بالاي ساختمان مال مستضعفان مي‌باشد و اجاره آن تعلق به مستضعفان دارد. بچه‌ها در راه اسلام و سپاه اسلام خدمت كنند و خون خود را در راه اسلام بدهند».

وصیت نامه

به نام خدا

خالدین فیها ابدا ان الله عنده اجر عظیم

سپاس خداوند متعال را که این توفیق را به ما عنایت کرد که در دوران کفر و مادیگری، زور خود را و دین خود را به دنیا نشان بدهد و این توفیق را نصیب این ملت مسلمان کرده که در راهنمایی امام امت، خمینی عزیز و با وحدت در پرتو اسلام بتوانیم اسلام راستین را در جهان نشان بدهیم. اینجانب با شناخت و توفیقی که خداوند انشاء الله نصیب من خواهد کرد به طرف جبهه جنگ با کفر می روم تا خون ناقابل خود را نثار اسلام و کشور جمهوری اسلامی کنم. خدایا مرا بیامرز و توفیق بده که بتوانم با شهادت خود کوچکترین خدمتی به این دین پر عظمت تو انجام داده باشم. به خانواده خود سفارش می کنم که هر چقدر می توانند به دستورات اسلام گردن نهند و خداوند همیشه یار و یاور شماها می باشد پیروزی نزدیک است انشاء الله.

ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.

بچه ها در راه اسلام و سپاه اسلام خدمت کنند و خون خود را در راه اسلام بدهند.

2/7/59 حسین اکبری

فیلم ماندگار

لطفاً خاطرات و دلنوشته های خود را برای درج در این صفحه در کادر زیر بنویسید

دلنوشته های قبلی:
بهشت زهرا
در حال بارگیری نقشه...

هدیه به عزیزان

جهت حمایت از مؤسسه خیریه مورد نظر روی تصویر آن کلیک فرمایید

4221594_856.png 1394-11-04_17-14-58.png 3f6379555150e57af450163be10a17d1.png 19_orig.png 1468930738_.png

جستجو در صفحات درگذشتگان