صفحه یادبود مجازی شهید عبداله غیاثی

در صورتی که عکس، فیلم یا هرگونه محتوای دیگری در رابطه با شهید عبداله غیاثی در اختیار دارید، با استفاده از فرم زیر برای ما ارسال کنید تا در این صفحه قرار گیرد.

شهید عبدالله غیاثی راویزی
نام پدر: علی
تاریخ تولد: 20-4-1341 شمسی
محل تولد: تهران - شهریار 
تاریخ شهادت: 9-9-1360 شمسی
محل شهادت: بستان
عملیات: طریق القدس
 نام گلزار: چهارصددستگاه
 شهر: کرج



شهید «عبدالله غیاثی راوندی» در بیستم تیرماه سال 1341، در خانواده روستایی در «شهر بابک» به دنیا آمد. هنوز یک سال نداشت که به اتفاق خانواده خود به علت عدم بضاعت مالی که علت کوچ روستائیان است به تهران رهسپار شدند. او از همان دوران طفولیت با سختیها آشنا شده بود و با خطراتی که او را با مرگ حتمی تعقیب می کرد. عبدالله هفت ساله بود که به دبستان رفت تا به سلاحی که لازمه مبارزه است مسلح شود.
عبدالله به کارمشغول می شد تا مخارج زندگی و تحصیل خود را تآمین کند. او با وجودسختی زندگی همیشه درکلاس شاگرد ممتاز بود و دوران راهنمائی از بودن کلاسهای مختلف رنج می برد و درنوشته های خود براین موضوع سخت تکیه داشت. او هیچگاه آرام نبود و همیشه در حال مبارزه با آثار شوم حکومت طاغوت بود تا اولین حرکتهای انقلاب اسلامی شکل گرفت عبدالله از کسانی بود که درمحل با اولین فریادهای آغازگرانه خود جمعیت را به خیابانها می ریخت و سیل خروشان است حاضر در صحنه رژیم منفور طاغوت رسوا می ساخت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی درکمیته عظیمیه در کنار حجت السلام جنتی رضوی روحانی مبارزوخستگی ناپذیر همکاری لازم رامی نمود. سرانجام پس ازپایان دوره راهنمائی وارد هنرستان صنعتی شد و با وجود تلاشهای پیگیر اجتماعی و انقلابی که داشت. همیشه شاگرد ممتاز بود و درکنار کتب درسی به مطالعه کتب مذهبی می پرداخت و در سال 1358، با گرفتن دیپلم نقشه برداری درسال 59، موفق به اخذ دیپلم راه و ساختمان گردید. او پس از فارغ التحصیل شدن از هنرستان به دنبال گمشده خویش می گشت و گمشده اش را در جبهه های حق علیه باطل می دید. تا اینکه در تاریخ دوم بهمن ماه 1359، به مدت پانزده روز به پادگان لاهوتی اعزام شد تا آموزشهای لازم را فرا گیرد و در تاریخ هفدهم بهمن 59 ، از طرف مرکز انجمنهای اسلامی تهران عازم اهواز شد.
از اهواز به شوشتر رفت تا برای پانزده روز دیگر آموزش سلاحهای سنگین را بییند و عازم جبهه سوسنگرد منطقه  جنگهای نامنظم شهید چمران شده و برای دومین بار به جبهه سفر می کند تا همراه برادران رزمنده خود در منطقه سوسنگرد عازم شوند. در تاریخ بیست و پنجم 1359، به مرخصی اعزام می گردد و در این بین خود را برای خدمت مقدس سربازی آماده می سازد. عبدالله همراه جنگهای نامنظم شهید چمران عازم جبهه های جنوب می گردد و در عملیاتی که نام «طریق القدس» را داشت و با سربلندی به همراه دیگر همرزمانش آزادی بستان را جشن گرفتند ولی هنوز ذائقه طعم پیروزی را داشت که در ضد حمله صدامیان کافر در روز نهم اذر ماه سال 60، به آرزوی دیرینه خود که همان مرگ سرخ بود رسید.

به نام خداى درهم کوبنده ستمگران «انا لله و انا الیه راجعون » ماهمه از آن خداییم و به سوى او باز مى گردیم.
شهید رجایى؛ زمانى که آخرین فشنگ ما تمام مى شود جنگ واقعى ما تازه شروع مى شود.
پس از تقدیم عرض سلام، سلامتى وجود همگى شما را از درگاه ایزد منان و قادر خواهان و خواستارم و امیدوارم که در زندگى شادکام و پیروز و خوشبخت باشید و امید آن دارم که همگى ما از پویندگان مکتب سرخ حسین (ع) باشیم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشیم و مظهر فداکارى و شجاعت و مقاومت باشیم و چون شمع بسوزیم و نور بدهیم.
آرى! اى پدر و مادر عزیزم و برادران محبوبم اگر من نتوانستم زحمات و محبت‌هاى شما را جبران کنم. معذرت مى خواهم و امیدوارم که با تمام وجودتان من را حلال کنید.
و به شما بگویم که اگر این سعادت نصیب من شد و در راه خدا کشته شدم هرگز گریه نکنید و در زندگى شاد و خندان و شنگول باشید و بدانید که مرگ نیستى و فنا نیست، بلکه انتقال از دنیاى فانى به دنیاى باقى و پایدار است، مرگ منتقل شدن از جهان کشت و عمل به جهان نتیجه و محصول است و اى پدر و مادر خوبم من هدیه اى براى شما ندارم که تقدیم کنم جز اینکه یک چیز و آن شهادت در راه خدا و براى اسلام و افتخار بوجود آورد. براى شما و امید آن دارم که پدر و مادر و برادران و پسرخاله هایم و دوستان و اقوام و فامیلها باهم با مهر و محبت و عشق به الله و مکتب و فداکارى و گذشت و خوشى زندگى کنند و در جامعه نمونه و الگو براى دیگران باشید و از فرد پرستى و شخصیت پرستى بپرهیزید و استقلال فکرى و اراده قاطعى داشته باشید و چون اعضاى یک پیکر متحد باشید و از یاران باوفاى اسلام و امام عزیزمان این امید محرومان جهان، این قلب تپنده انقلاب باشید.
در پایان ضمن طلب حلالیت، بخشش امیدوارم که این سلام گرم مرا پدر و مادر عزیزم و برادران خوبم در گوشه اى از قلب پر عاطفه و مهر خویش قرار دهند و سلام مرا به خانواده خاله عزیز و مهربانم و مشهدى هاشم مهربان و پسرخاله‌هاى گرامیم و دخترخاله هاى زینب گونه ام و خانواده برادر عزیزم عباس آقا و برادر خوبم ابراهیم آقا و دیگر اقوام و فامیل و دوستان عزیزم برسانید.
به امید پیروزى لشکر اسلام بر کفر و فرج هرچه زودتر امام مهدى ( عج )
در مسلخ عشق جز نکو نکشند* روبه صفتان زشت خو نکــشند
گر عاشق صادقى زمردن مهراس* مردار بود هر آنکه اورا نکـــشند 


اَلسَّلامُ عَلي رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي نَبِي اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ بَيْتِهِ الطّاهِرين اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ؛ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ الاْيمانِ وَ التَّوْحيدِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَيْهِ وَ الِهِ السَّلامُ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ اَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ اخْتارَكُمْ لِدينِهِ وَ اصْطَفاكُمْ لِرَسُولِهِ؛ وَاَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دينِ اللّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ؛ وَ جُدْتُمْ بِاَنْفُسِكُمْ دُونَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّكُم قُتِلْتُمْ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ؛ فَجَزاكُمُ اللّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الاِْسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَ عَرَّفَنا وُجُوهَكُمْ في مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَ مَوْضِعِ اِكْرامِهِ مَعَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَدآءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولَّئِكَ رَفيقاً اَشْهَدُ اَنَّكُمْ حِزْبُ اللّهِ وَاَنَّ مَنْ حارَبَكُمْ فَقَدْ حارَبَ اللّهَ وَ اَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ الْفائِزينَ الَّذينَ هُمْ اَحْيآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَعَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلاَّئِكَةِ و َالنّاسِ اَجْمَعينَ اَتَيْتُكُمْ يا اَهْلَ التَّوْحيدِ زائِراً وَبِحَقِّكُمْ عارِفاً وِبِزِيارَتِكُمْ اِلَي اللّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَريفِ الاْعْمالِ وَ مَرْضِي الاْفْعالِ عالِماً فَعَلَيْكُمْ سَلامُ اللّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكاتُهُ وَ عَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ اَللّهُمَّ انْفَعْني بِزِيارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْني عَلي قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّني عَلي ما تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَ اجْمَعْ بَيْني وَ بَيْنَهُم في مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِكَ اَشْهَدُ اَنَّكُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِكُمْ لاحِقُونَ

سلام بر رسول خدا سلام بر پیامبر خدا سلام بر محمد بن عبداللّه سلام بر خاندان پاکش سلام بر شما ای شهیدان با ایمان سلام بر شما ای خاندان ایمان و توحید سلام بر شما ای یاران دین خدا و یاران رسول خدا - که بر او و آلش سلام باد - سلام بر شما بدان شکیبائی که کردید پس چه خوب است خانه سرانجام شما گواهی دهم که براستی خداوند شما را برای دین خود انتخاب فرمود و برگزیدتان برای رسول خود و گواهی دهم که شما در راه خدا جهاد کردید آن طور که باید و دفاع کردید از دین خدا و از پیغمبر خدا و جانبازی کردید در رکاب رسول خدا و گواهی دهم که شما بر همان راه رسول خدا کشته شدید پس خدای تان پاداش دهد از جانب پیامبرش و از دین اسلام و مسلمانان بهترین پاداش و بشناساند به ما صورت های شما را در جایگاه رضوان خود و موضع اکرامش همراه با پیمبران و راستگویان و شهیدان و صالحان و چه نیکو رفیقانی هستند آن ها گواهی دهم که شمائید حزب خدا و هر که با شما بجنگد مسلماً با خدا جنگ کرده و براستی شما از مقربان و رستگارانید که در پیشگاه پروردگارشان زنده اند و روزی می خورند پس لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آن که شما را کُشت آمده ام به نزد شما برای زیارت ای اهل توحید و به حق شما عارفم و بوسیله زیارت شما بسوی خدا تقرب جویم و بدان چه گذشته از اعمال شریف و کارهای پسندیده دانایم پس بر شما باد سلام خدا و رحمت و برکاتش و لعنت خدا و خشم غضبش بر آن کس که شما را کُشت خدایا سود ده مرا به زیارت شان و بر آن نیتی که آن ها داشتند مرا هم ثابت بدار و بمیرانم بر آن چه ایشان را بر آن میراندی و گرد آور میان من و ایشان در جایگاه خانه رحمتت گواهی دهم که شما بر ما سبقت گرفتید.
امامزاده سید محمد , ردیف 5, شماره 18
در حال بارگیری نقشه...
لطفاً خاطرات و دلنوشته های خود را برای درج در این صفحه در کادر زیر بنویسید

دلنوشته های قبلی:

جستجو در صفحات درگذشتگان