نام: شهید محمد منافی
تولد: 1347
شهادت: طلاییه،عملیات خیبر، پس از 13 سال از شهادت پیکرشان به میهن بازگشت
سمت: فرزند دکتر هادی منافی معاون رئیس جمهور
زندگی نامه شهید از زبان پدر گرامیشان:
شما فرزندی هم به نام محمد داشتید که به شهادت رسید. ماجری به جبهه رفتن مرحوم محمد و به شهادت رسیدنش چگونه بود؟
مرحوم محمد با آقای خامنهای خیلی مأنوس بود. با شهید رجایی هم خیلی مانوس بود. بعد از آن قضیه مجروحیت آقا که دائم با ایشان رفتوآمد داشتیم، مرتب با آقا بود و ایشان هم خیلی به او صمیمیت نشان میداد. زمانی که میخواست جبهه برود من که خیلی جرئت نمیکردم بگویم نرو! گفتم برویم مشهد. رفتیم نزد آقای شیخعباس طبسی، گفتم محمد میخواهد برود جبهه. نشست و به او گفت ما جبهه آنقدر آدم داریم که لازم نیست تو بروی. تو سنت کم است. محمد هم چیزی نگفت و خیلی مودبانه گوش کرد. وقتی آمدیم بیرون گفت والا این حرف را به من گفت این حرفش برای من قابل قبول نیست.
آمدیم نزد آقای خامنهای تا با محمد صحبت کند. آقا فرمودند آدم یک پیازچه داشته باشد، یک لقمه میتواند با آن بخورد اما اگر این بماند و رشد کند و تبدیل به پیاز شود با آن یک دیگ غذا درست میکند. محمد هم گفت آن وقت اگر این پیازچه وسط راه خشک شود چه؟ بعد از این بود که عازم جبهه شد.
آن زمان فرزند دیگری هم داشتید؟
من آن زمان همان پسر را داشتم که شهید شد و بعد از مدتها دوباره ازدواج کردم. تلویزیون عراق چند بار جنازه او را به عنوان افتخاراتشان نشان داده بود که مثلا یک بچه 15 ساله را فرزند یکی از مسئولان است به شهادت رسانده بودند.
در برخی سایتها نوشته شده است مرحوم محمد زمانی که دانش آموز بود به ظن ارتباط با مخالفین نظام در کلاس درس دستگیر و بازداشت شده بود اما با پیگیری شما آزاد میشود. آیا این مسئله صحت دارد؟
نه بازداشت نشده بود و دلیلی نداشت بازداشت شود.
آمدیم نزد آقای خامنهای تا با فرزندم محمد صحبت کند. آقا فرمودند آدم یک پیازچه داشته باشد، یک لقمه میتواند با آن بخورد اما اگر این بماند و رشد کند و تبدیل به پیاز شود با آن یک دیگ غذا درست میکند. محمد هم گفت آن وقت اگر این پیازچه وسط راه خشک شود چه؟ بعد از این بود که عازم جبهه شد.