پدرش عشقعلی و مادرش،طاهره نام داشت. تاپایان سوم راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در ام الرصاص عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.
برادرشهيدهاشم گودرزي در زمستان دهم دی ماه سال ۱۳۴۳در شهرتهران به دنيا مي آيند (آقاي عشق علي گودرزي مياب فرزند کربلائی حسین) پدرشهيدهاشم گودرزي مياب بدليل سختي زندگي وكمبود درآمد روستا را به مقصد تهران ترك مي كنند شهيدگودرزي در زمان انقلاب بصورت پرشور در تظاهرات شركت ميكردندوبعداز اخذ مدرك ديپلم به عضويت رسمي سپاه پاسداران در مي آيند وپس از گذراندن آموزش نظامي سپاه به جبهه هاي نبرد اعزام مي شوند ودر دهم ارديبهشت ماه سال۱۳۶۱در عمليات بيت المقدس درشهرخرمشهر شهرخون خونين شهر به شهادت مي رسند وبعدازانتقال جنازه شهيد به تهران ميابيهاي مقيم مركز وميابيهاي شهرستان مرندشهيدراتشييع وبعدازاقامه نماز بدليل سکونت پدرومادرشهيد در بهشت زهرا بخاك مي سپارند روحشان شاد. از خانوده مرحوم علیجان گودرزی وهمسر بزرگوارایشان خانم بانو شکورمیاب از بابت همکاری با اینجانب ازبابت عکس شهید گودرزی سپاسگزاریم.لازم است بدانیم که متاسفانه چون ارتباط خانواده این شهیدبا روستا ضعیف میباشد این شهید بزرگوار یک برادر جانباز دارد که قبل از شهادتش به درجه جانبازی نائل آمده است آقای قاسم گودرزی با ۴۵ درصد جانباز میباشد والان در میدان امام حسین با تنها پسرش تهران زندگی میکند و بنابه گزارشی از سای همشهری محله آقای قاسم گودرزی اعلام نمودند که قبل از اعزام و شهادت برادرش هاشم گودرزی به جبهه اعزام شده ومجروح شده است . قاسم گودرزی فرزند مرحوم عشقلی وبرادر شهید هاشم گودرزی در سال ۱۳۴۱ در شمیرانات تهران چشم به جهان گشود ودارای یک خواهر و۹ برادر میباشند ودارای یک پسر می باشد.وتا آخرین روزهای جنگ در جبهه بود ودارای ۴۵ درصد جانبازی با قطع کامل یک پایش میباشد وهمیشه با عصا را ه میرود
سایر اطلاعات:
مشخصات شناسنامه پاسدارشهیدها شم گودرزی
نام پدر: عشق علی
تحصيلات: سیکل+دیپلم ایثارگران
شغل(ها): نظامی+پاسدار
محل تولد: تهران – شمیرانات – تجریش
تاريخ تولد: ۱۰-۱۰-۱۳۴شمسی
تاريخ شهادت : ۱۰-۲-۱۳۶۱ شمسی
اصالت : شهرستان مرند -روستای میاب
محل شهادت : محوراهواز-خرمشهر
دلیل شهادت : اصابت تیرمستقیم دشمن
نحوه حادثه:تیر
نوع دشمن:نیروهای عراقی
منبع : پایگاه مقاومت بسیج شهدای میاب
حاج قاسم گودرزی، برادر شهید:
«ناهار چلو مرغ بود. قمقمه آب و غذاها را برداشته بودم. در محاصره نیروهای عراقی بودیم. رفته بودم عقب جبهه تا برای بچهها آب و غذا ببرم. سال ۱۳۶۱بود؛ عملیات فکه. چلومرغ نصیب خودم نشد. تیر خورد به زانوهایم. سوزاند و مرا نقش زمین کرد. پایم قطع شده بود. به خودم که آمدم در بیمارستان بودم و پای مصنوعی وبالم بود.» «قاسم گودرزی» متولد ۱۳۴۱ است و حوالی میدان امام حسین(ع) زندگی میکند. همیشه همین حوالی بوده. همه کاسبان و اهالی میدان امام حسین(ع) او را میشناسند؛ جانباز ۴۵درصد جنگ تحمیلی و برادر شهید. «مهران بابایی» مغازهای نزدیک بساط او دارد: «مرد زحمتکشی است. معمولاً اینجا بساط میکند. اگر اینجا نباشد سراغش را از گاراژ نزدیک میدان بگیرید. با وجود عصا به دست بودن و پای مصنوعی لحظهای او را بیکار نمیبینید.» آقا قاسم از راه میرسد. لبخندش جای خالی دندانها را به رخ میکشد و عصایش جای خالی پای راستش را. ۳۵ سال است قاسم پای راستش را برای همیشه در خرمشهر جا گذاشته و ۳۴ سال است برادرش را به خاک آنجا بخشیده؛
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
«پدر و مادرم مخالفتی با رفتن من نداشتند. ۹ برادر بودیم و یک خواهر. وقتی من مجروح شدم خبرش به گوشم رسید که هاشم هم میخواهد به جبهه بیاید. بعد از اتفاقی که برای من افتاده بود پدر و مادرم راضی نمیشدند هاشم به جبهه برود. بالاخره او هم آمد. اوایل جنگ تحمیلی بود. هر روز در خرمشهر عملیات بود و موشکباران. من بعد از مجروحیت باز هم در رفتوآمد بودم و جبهه را ترک نکردم. شب عملیات بود که پای هاشم به خرمشهر رسید. فردای آن روز تیر خورد و شهید شد. غروب بود.»
او از مادری میگوید که آن زمان سن و سال زیادی داشت و شهادت پسرش زمین گیرش کرد: «مادرم چه زجری کشید. هاشم شهید شده بود و من مجروح بودم. با این حال دست از جبهه برنمیداشتم. یعنی جبهه دست از سر ما برنمیداشت. دائم در رفتوآمد بودم. بیشتر برای مداوا و درآوردن این ترکش و آن گلوله از تن و بدنم. تا اینکه بالاخره جنگ تمام شد. من تا آخرین روز در جبهه بودم.»