آلبوم تصاویر

یادکد کد یادها

زندگینامه سپهر:
سپهر عزیز ما تنها فرزند یک خانواده سه نفری بود که با عشق در دوران دانشجویی شکل گرفت. 
پس از اتمام دوره دانشجویی کارشناسی مددکاری اجتماعی عباس افروشه و فرانک ایمانی تصمیم به ازدواج و ادامه زندگی در کنار گرفتند که حاصل این وصلت پسری به نام سپهر بود...
سپهر از کودکی با موهای طلایی و چشمانی روشن توجه همگان را به خود جلب میکرد ولی جذابیت های او محدود به ظاهرش نمیشد... یکی از توانمندی های او قدرت طراحی فوق العاده بود... سپهر از کودکی نقاشی های فراوان میکشید به طوریکه مادرش ترغیب شد تا از نقاشی های او که هر کدام قصه ای کوتاه داشتند کتاب تهیه کند و به این ترتیب سپهر که هنوز خواندن و نوشتن را بلد نبود چند جلد کتاب مصور با شخصیت های خیالی و عمدتا حیوانات بخصوص نهنگ ها و دایناسورها را برای ما باقی گذاشت... نقاشی های سپهر عمدتا بدون رنگ بودند و بیشتر فرم طراحی داشتند. 
سپهر تا قبل از رفتن به مدرسه در دو فیلم کوتاه هم بازی کرد، یک فیلم کوتاه که با اقتباس از داستان طبل حلبی ساخته شد و در یک فیلم کوتاه دیگر در نقش کودکی حضرت عیسی ایفای نقش کرد... در سنین مدرسه ابتدایی بود که با شرکت در دوره فیلم سازی کودکان مجتمع فنی تهران موفق به ساخت یک فیلم کوتاه در پایان دوره شد و در جشنواره پایان دوره نیز شرکت کرد. با بالاتر رفتن سن و کسب توانایی خواندن و نوشتن علاقه سپهر به مطالعه روز به روز افزایش پیدا کرد و این علاقه که با خواندن مجلات دوست خردسال بصورت هفتگی، توسط مادرش از خردسالی به وجود آمده بود، کم کم جایش را به مجلات دیگر و پس از آن به مطالعه کتابهای وزین مربوط به حیات وحش و حیوانات داد... به طوریکه سپهر در سنین کودکی دانش خیلی زیاد و گسترده ای راجع به انواع گونه های دایناسورها و آبزیان و ماهی ها و گربه سانان و انواع و اقسام گونه های موجود در حیات وحش ایران به دست آورد. علاقه مندی سپهر به مطالعه در خصوص حیوانات تنها به خواندن کتابها و مجلات و جستجو در اینترنت و مشاهده فیلم در سایت یوتوب محدود نمیشد بلکه او بصورت میدانی نیز به دیدن حیوانات میرفت و با آنها وقت میگذراند و به حیات وحش عشق میورزید...در مقطعی از زندگی بیشتر اوقات فراغت او در باغ وحش تهران سپری میشد تا جایی که تمام حیوانات آنجا را تک به تک می شناخت و راجع به شرایط نگهداری و غذا و دما و همه نیازهای زیستی آنها اطلاعات کامل داشت. او به نگهداری حیوانات مختلف در منزل هم پرداخت، گربه ها همراهان همیشگی او بودند، سگ او به نام سزار هنوز هم در شمال کشور نگهداری میشود، انواع و اقسام ماهیان آکواریومی بخصوص از نوع زنده خوار و درنده آنها مورد علاقه سپهر بود و آخرین ماهی او به نام سرماری تا یکسال پس از فوت او توسط مادرش نگهداری شد و سپس به دوستانش واگذار گردید. انواع خزندگان از جمله مارها و سوسمارها را نگهداری کرد و به یکی از آنها به نام تگو عشق میورزید، سپهر همستر ، اردک ، و پرندگان دیگر نیز نگهداری کرد.. اردک ها را بعد از بزرگ شدن هر بار به یکی از استخرهای موجود در پارک های شهر تهران واگذار میکرد... آخرین پرنده او جوجه جغدی بود به نام یوری که دوهفته قبل از فوت سپهر مرد و سپهر که تلاش و هزینه زیادی برای زنده ماندن او کرده بود بسیار غمگین شد و نقاشی زیبایی از او در کمتر از ۱۰ دقیقه بر دیوار اتاقش کشید... یوری نیز همچون هر کدام دیگر از حیوانات سپهر که در گذشته به علتی مرده بودند با تشریفات کامل خاکسپاری شد... سپهر برای حیوانات زنده و مرده اش احترام خیلی زیادی قائل بود و بهترین ها را برای آنها فراهم میکرد... 
سپهر به زبان انگلیسی تسلط خوبی داشت و نوشته ها را بیشتر به زبان انگلیسی مینوشت و پست های پیج اینستاگرام او نیز بیشتر به انگلیسی نوشته شده است.فقط  آهنگ های خارجی و رپ گوش میداد و در حدود یکسال آخر عمر بسیار کوتاهش به زبان روسی نیز علاقه مند شده بود و جملاتی که روی دیوار های اتاقش نوشته شده عمدتا به زبان انگلیسی هستند از جمله این یکی:
Its not matter what is in your mind, if it feels good,do it!
سپهر شناگر خوبی بود و در حدود سه چهار سال آخر زندگی کوتاهش به ورزش حرفه ای رو آورد و با تمرینات بسیار در رشته تخصصی فیزیک ، امادگی بدنی بسیار بالایی کسب کرد و در روزهای آخر عمر در تلاش برای آماده نگه داشتن بدن برای شرکت در مسابقات پرورش اندام رشته فیزیک سال۱۳۹۹بود که متاسفانه بخاطر شرایط کرونایی کشور، دائما زمان آن به تعویق می افتاد و عمر کوتاه سپهر به او این اجازه را نداد تا روی استیج مسابقات که بسیار بسیار برای آن زحمت کشیده بود، خوش بدرخشد.

سپهر در عمر ۱۸ ساله خود حیوانات آسیب دیده بسیار زیاد رها شده در کوچه و خیابان را با دست خود مداوا کرد،از پول توجیبی های خودش برای آنها غذا و ملزومات دیگر می خرید، او نقاشی های بسیار کشید، آهنگ های خارجی زیادی را حفظ کرد، تا سطح حرفه ای گری ورزش کرد، در آشپزی حرفه ای شد و بوفه باشگاه محل تمریناتش را اجاره و اداره کرد، در ارتباط با حیوانات مطالعه کرد، در نگهداری دوساله از پدر بیمارش که بسیار به هم عشق میورزیدند کمک حال مادر شد، رانندگی یاد گرفت و قبل از اینکه فرصت شرکت در امتحانات مرحله شهری را داشته باشد و قبل از آنکه فرصت پاس کردن تمام درسهای سال آخر هنرستان در رشته معماری را داشته باشد و بتواند دیپلم بگیرد، از دنیا رفت. اجل فرصت درو کردن آنچه کاشته بود را به او نداد و بطور ناگهانی و غیرمنتظره در ساعت حدود یک و نیم ظهر روز چهارشنبه یکم مرداد سال ۱۳۹۹ وقتی بخاطر پرستاری شبانه از پدرش خسته شده بود و به خواب رفته بود، دچار ایست قلبی شد و دیگر هیچ گاه از خواب بیدار نشد. قلب نازنینش برای همیشه از کار ایستاد و به خوابی ابدی رفت و صبح روز بعد جسم ورزشکار بی جان او به خاک سپرده شد... روحش شاد

جهت آشنایی بیشتر با زندگی و علاقه مندی های سپهر افروشه میتوانید به آدرسهای اینستاگرام زیر مراجعه فرمائید:
sepehr_demon_
sepehr_demon
sepehrdemon

زندگی نامه عباس افروشه:
عباس افروشه مهربان ، صبور، شریف، عاشق طبیعت و کودکان، پس قبولی در رشته کارشناسی مددکاری آجتماعی در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ، از یاسوج به تهران مهاجرت نمود و در سال آخر پس از فراغت از تحصیل با همکلاسی خود فرانک ایمانی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج پسری به نام سپهر بود که بسیار به او عشق میورزید...
آقای افروشه تا مقطع فوق لیسانس در رشته مددکاری ادامه تحصیل داد و تا آخر عمر به عنوان مددکار شاغل در سازمان بهزیستی کشور خدمت کرد. 
زمینه فعالیت های آقای افروشه شامل برگزاری دوره های آموزشی نیز بود که دوره های متعدد تخصصی در حوزه مددکاری اجتماعی به همت ایشان طی سالهای متمادی در سطح کشور برگزار گردید. 
از آنجایی که ایشان علاقه زیادی به کودکان داشت در شیرخوارگاه ها حضور بیشتری می یافت تا جایی که ایشان با پیشنهاد طرحی به نام (آغوش) از داوطلبان دعوت کرد تا با نوازش کودکان زیر سه سال شیرخوارگاه ها ، نیازهای عاطفی این کودکان را برطرف کنند. این طرح بسیار سرو صدا کرد و مورد استقبال بسیار گسترده در داخل و خارج از کشور قرار گرفت و هنوز هم بصورت محدود در حال انجام است. 
ممتاسفانه عمر کوتاه ۴۴ ساله به ایشان مهلت ثمر بخشی بیشتر را نداد...
آقای افروشه به ادبیات و مولانا علاقه زیادی داشت و دائم به مطالعه می پرداخت و ضمن شرکت در دوره های مختلف خود شناسی به تزکیه نفس پرداخت و در طی مسیرو مطالعه درمورد عرفان و مولانا ، زمینه آشنایی او با طب کل نگر و هومیوپاتی فراهم شد و تا آخرین روزهای عمر در این زمینه اهتمام داشت. 
مردم دوستی ، خوش مشرب بودن ، دست پخت عالی ، دوستدار طبیعت و حیوانات بودن ، خونگرم و باصفا بودن و باسواد بودن و امین و رازدار بودن ایشان باعث شده بود تا از همه طیف و سن و سالی یار و همراه و همدل داشته باشد، از کودک ۴ ساله تا پیرمرد ۹۰ ساله، از شهرو روستا، از داخل و خارج کشور، باسواد و بی سواد، دارا و ندار... همه و همه را احترام میگذاشت و با همه میجوشید و بسیار خوش صحبت و سخنور بود و همگان را بر سر سفره همیشه گسترده خانه اش میهمان میکرد... 
در دوسال آخر زندگی بیماری پیش رفته سرطان زبان موسوم به scc گرید ۳ تاب و توان را از او گرفت و در صبح روز سوم مرداد سال ۱۳۹۹ درحالی که تنها دوروز از خواب ابدی تنها فرزندش سپهر میگذشت طاقت ماندن در این دنیا را درخود ندید و به سپهر عزیزش پیوست و در طبقه دوم آرامگاه سپهر آرام گرفت... روحش شاد و یادش گرامی و راهش پر ره رو باد

لطفاً خاطرات و دلنوشته های خود را برای درج در این صفحه در کادر زیر بنویسید

دلنوشته های قبلی:
بهشت زهرا, تهران, تهران, قطعه 307, ردیف 154, شماره 66
در حال بارگیری نقشه...

هدیه به عزیزان

جهت حمایت از مؤسسه خیریه مورد نظر روی تصویر آن کلیک فرمایید

4221594_856.png 1394-11-04_17-14-58.png 3f6379555150e57af450163be10a17d1.png 19_orig.png 1468930738_.png

جستجو در صفحات درگذشتگان