تولد
آیت الله صالحی در سال ۱۳۰۶ هش در روستای رخنه فریمان از شهرهای نزدیک مشهد در بیت علم و فقاهت و تقوا متولد شد.
خاندان علمی
پدر ایشان آیتالله سید عیسی صالحی از مجتهدان با تقوا بود. وی فارغالتحصیل حوزه علمیه مشهد و از شاگردان حاجآقا حسین قمی بود که پس از قیام گوهرشاد به فریمان بازگشت و امور مذهبی آن مناطق را بر عهده گرفت.
تحصیلات حوزوی
استاد صالحی دوران کودکی را زیر نظر پدر و مادری مؤمن و متدین سپری نمود و به سن نوجوانی رسید و علاقهمند به دروس حوزوی شد. ۱۷ ساله بود که در سال ۱۳۲۳ ه ش دروس حوزوی خویش را در حوزه علمیه مشهد آغاز و پس از سالها تحصیل در معقول و منقول در همین حوزه مشهد به اتمام رساند. این جوان خوش استعداد با عزمی راسخ و همتی بلند دروس حوزه را نزد اساتید یکی پس از دیگری فرا میگرفت. ایشان در درس و بحث جدی بود و سعی میکرد مطالب درسی را بهخوبی فراگرفته و از عمر خویش نهایت استفاده را ببرد لذا سعی مینمود متون درسی حوزه را با مطالعه و مباحثه و پرسش از اساتید همراه با تحقیق و پژوهش فراگیرد.
سیر تحصیلات حوزوی آیت الله صالحی
در سن ۱۷ سالگی و در سال ۱۳۲۳ ه ش جامع المقدمات را نزد حججاسلام آقایان شیخ محمد موحدی و شیخ محمد خزاعی فرا گرفت. در سال بعد سیوطی، مغنی و مطول را نزد ادیب محمدتقی نیشابوری معروف به ادیب دوم فرا گرفت. فراگیری این دروس نزد ادیب نیشابوری دو سال به طول انجامید. لمعه و قوانین را نزد آیتالله میرزا احمد مدرس یزدی آموخت. مکاسب، رسائل و کفایه را نزد فقیه بزرگوار آیتالله شیخ هاشم قزوینی فرا گرفت. بخشی از کفایه را در محضر آیتالله میرزا حسین فقیه سبزواری آموخت. با تکمیل سطوح عالیه در سال ۱۳۳۳ ه ش به درس خارج راه یافت. در این سال در درس خارج آیتالله شیخ هاشم قزوینی شرکت نمود و مباحث اجتهاد و تقلید و نیز مبحث ولایت فقیه را از ایشان به صورت استدلالی فرا گرفت.
در سال ۱۳۳۳ ه ش آیتالله میلانی (رحمهاللهعلیه) از عتبات عالیات به مشهد آمد و به دعوت اساتید و علمای مشهد برای تدریس خارج در این شهر اقامت نمود؛ و درس خارج فقه و اصول خویش را آغاز نمود. طلاب و فضلای مشهد نیز حضور ایشان را مغتنم شمرده و در درس این فقیه عالیقدر شرکت نمودند. آیتالله صالحی نیز فرصت را غنیمت دانسته و در این سال در درس خارج فقه و اصول آیتالله میلانی شرکت نمود و سالها با جدیت این درس را ادامه داد تا به درجه اجتهاد نائل آمد.
استاد صالحی علاوه بر فقه و اصول در معقول نیز دارای تحصیلات بود. حاشیه ملا عبدالله را نزد ادیب محمدتقی نیشابوری، منطق کبری و شرح تجرید را نزد آیتالله شیخ محمدرضا خدایی دامغانی و شرح منظومه را نزد آیتالله شیخ مجتبی قزوینی فرا گرفت. این استاد فرزانه تمام متون درسی فرا گرفته شده را در معقول و منقول تدریس مینمود.
آیتالله صالحی خاطرات خود از حوزه علمیه مشهد را بیان نموده که حاصل آن خاطرات و مصاحبهها به صورت کتاب «مدرس صالح» منتشر شد. این کتاب به مناسبت بزرگداشت آیتالله صالحی در دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشهد با حضور خود ایشان و اساتید و طلاب و فضلای حوزه مشهد رونمایی شد. در این کتاب مطالب بسیار ارزنده و انحصاری راجع به حضرت آیتالله میلانی و شاگردان ایشان و تحلیل شخصیت علمی و معنوی سایر علما و اساتید حوزه علمیه مشهد مطرح گردیده همچنین اوضاع فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مشهد و حوزه علمیه آن توسط ایشان تحلیل گردیده است. مطالعه این کتاب را به همه محققین پیشنهاد مینمایم.
ویژگی های اخلاقی از زبان داماد ایشان
استاد صالحی، علاوه بر تبحر و تسلط علمی که تا تدریس خارج فقه و اصول پیش رفته بود، از نظر زیستی نیز الگوی کمنظیری بود. او بسیار عاطفی و مهربان بود و در تکریم و تعظیم اساتید و بزرگان، بهویژه نسبت به آنان که به سنتهای حوزوی پایبند بوده و در مسیر دیگر قدم نگذاشته بودند، اصرار میورزید. محبت استاد در برخی موارد از حد تصور انسان خارج میشد. او برای عیادت برخی بزرگان که در بستر مریضی افتاده بودند، هر روز به بیمارستان میرفت. به یاد دارم وقتی که خود از درد پا به شدت عذاب میکشید، هر روز بعد از درس به دیدن مرحوم کجوری که از علمای بزرگ بود میرفت. یک بار به استاد عرض کردم چرا این همه خود را به زحمت میاندازید؟ گفت: پیرمردکسی را ندارد؛ چشم به در میدوزد تا مرا ببیند؛ نمیتوانم نروم. همین وضعیت را پیشتر با مرحوم قمی و مرحوم حجت داشت.
فروتنی و خاکساریاش زبانزد عام و خاص بود. تواضع استاد، چه بسا موجب سوءبرداشت دیگران میشد؛ چیزی که برای او اهمیتی نداشت. این داستان شنیدنی است که یکی از طلبههای مبتدی از ایشان خواسته بود تا یکی از دروس مقدماتی را بهصورت خصوصی برایش ارائه کند. استاد چون فرصتی نداشت – به گفته خودش در برخی از ایام تا ۱۵ درس برای طلبهها میگفت – پذیرفت بعد از نماز صبح و بههنگام صرف صبحانه به تدریس بپردازد. خانه طلبه، محل تدریس بود. بعدها پدر آن طلبه در جمعی گفته بود که آقای صالحی هر روز نزد پسرم میآید و درس میآموزد! اما استاد هم چنان به کار خود ادامه میداد؛ در حالی که همزمان، کرسی درس چندصدنفرهاش شهره همه حوزه بود.
آیتﷲ گوش شنوایی داشت. خانه وی محل رجوع بسیاری از آدم ها بود؛ از بزرگان و سیاسیون جدید و قدیم تا کسانی که به ظاهر عقیدهای نداشتند؛ از بازاریها و دانشگاهیها تا پزشکان و حتی دانشجوها. در ایام مناسبتی ـ چون اعیاد مذهبی ـ رفت و آمد چهرههای مختلف، به راستی مایه اعجاب بود؛ بهویژه آنکه وی هیچ مسئولیت سیاسی نداشت تا علت مراوده را بشود ناشی از انتظارات و توقعات انتفاعی قلمداد کرد. این تنها علاقهمندی و ارادت به استاد بود که افراد را از راههای دور و نزدیک به سویش میکشاند.
شوخطبعی، مجلسداری و شیرینسخنی استاد که با حافظه قوی و خاطرههای فروان وی گره خورده بود، عملاً مجالس علمی، دوستانه و خانوادگی را در اختیار وی میگذاشت. به تعبیر یکی از علما، وی دائرةالمعارفی زنده بود که از هر دری سخنی ارزنده و آموزنده داشت. کسی نبود که یک بار با وی نشسته باشد، اما شیفته مرام و مقامش نشده باشد؛ مقامی که با هیچ پست سیاسی و اجتماعیای قابل مقایسه نبود؛ طلبهای خاکی و افتاده! او در رعایت زی طلبگی، بدون اغراق بیمانند بود. تکیه کلامش «آقاجان» و «عرضم به حضور انور عالی» بود؛ کلماتی که هنوز در گوش امثال منی که با او بودهایم طنینانداز است.
سادهزیستی، قناعتپیشگی و عدم تعلق مدرس صالح، تا آخر عمر با وی بود. با اینکه از سوی بزرگان و مردم برای برخی مسئولیتها نشان میشد و گاهی تا اصرار بیش از حد و واسطه کردن دوستانش پیش میرفتند، هرگز سیره خود را تغییر نداد؛ چنانکه نه حاضر شد محل تدریس خود را عوض کند، نه مسجدش را و نه محل زندگی خود را. در شبستان مسجد گوهرشاد، بر روی صندلی چوبی درس گفت؛ در مسجد حاجی سرکه خیابان خواجهربیع امامت کرد و در همان خیابان زیست و تا آخر همانگونه زیست. وقتی برخی از مریدانش خواستند تا وارد عرصه مرجعیت شود، آنان را به دیگر بزرگان ارجاع داد و حاضر نشد تغییری در شیوه زندگیاش ایجاد کند.
استاد همیشه با پای پیاده مسیر خانه تا محل درس و مسجد را میپیمود و به رغم خواهشها و تقاضاهای علاقهمندان، حتی در زمانی که ناخوش بود، باز پیاده رفت و آمد میکرد. پیادهپیمایی وی آن چنان شهرت داشت که وقتی در بحبوحه انقلاب از مشهد به مدرسه علوی تهران رفته بود، مرحوم شهید صدوقی از ایشان پرسیده بود: «آقای صالحی! از مشهد پیاده آمدی یا با وسیله؟». یکی از شاگردان استاد نقل میکرد روزی در اوج گرما ایشان را دیدم که به سویی میرود. ماشین را نگه داشتم و خواستم تا سوار شود. استاد چون اصرار مرا دید، با محبت سوار شد؛ اما پس از کمی پیشرفتن، گفت اگر اجازه دهی بقیه را پیاده بروم. شرمنده شدم که استاد برای احترام به من، اندکی همراهی کرد؛ اما منش خویش را فرو ننهاد. از ماشین پیاده شد و مثل همیشه دستان خود را بر پشتش گره زد و آهسته آهسته به راهش ادامه داد.
نظم و پایبندی به تربیت طلبهها در رأس همه دغدغههایش قرار داشت و برای این منظور از هیچ تلاش و ایثاری دریغ نمیکرد. روزی به مناسبتی سخن از تعطیلی به میان آمد؛ با زبان شیرین همیشگی گفت: «اگر روزی برای درس نیامدم، حتما به تشییع جنازهام بیایید!». این پایبندی تا بدانجا بود که حتی در روز تشییع جنازهی نزدیکترینهایش که به شهادت رسیده بودند، درس خود را رها نکرد و تنها روزی که نتوانست در محل درس حضور یابد، زمانی بود که برای جستوجوی فرزند مفقودالاثرش، مهندس علی اصغر، مجبور به گشت و گذار در بنیادها و نهادهای مربوطه شد؛ هر چند تا آخر اثری از او نیافت؛ اما همیشه ذهنش مشغول او بود که خواهد آمد.
آیتﷲ در احترام به همسر، فرزندان، خویشاوندان و نزدیکان و دستگیری از همگان کوشا بود. همسرش را «ریاست» صدا میکرد و در مدیریت خانه هیچگاه دخالت نمیکرد؛ چون بر این باور بود که تدبیر منزل بر عهده اوست. برای فرزندانش ایثار بیش از حد داشت. بیشتر جمعهها را با فرزندانش به کوه و صحرا میرفت و از طبیعت بهره میبرد. همصحبتی با دخترانش شگفتآوربود. آنچنان با آنان به گفتوگو مینشست که گویی با همطرازان خود سخن میگوید. جالب است که یکی از دخترانش بسیاری از اصطلاحات فقهی، اصولی و رجالی را بلد بود؛ چون حاجآقا از هر دری با وی سخن گفته بود. همین دختر گاهی با استاد از شیخ و آخوند و صاحبجواهر و خبر واحد و استصحاب میگفت؛ که اشک استاد از خنده جاری میشد. چنین رابطه پدر و فرزندی را کمتر میتوان سراغ گرفت.
استاد هیچگاه دعوت دیگران را رد نمیکرد. گاهی به دورترین نقطه شهر میرفت تا دعوت فردی که در ذهنیت عمومی کسی به حساب نمیآمد را پاسخ گفته باشد و برای این منظور از استراحت و آسایش خود مایه میگذاشت. وقتی طلبهای با افتخار میگفت آیتﷲ صالحی به منزلم آمد و اشکنهای (نوعی غذای خراسانی که با دوغ و اندکی ادویه و گردو یا مغز تخمه درست میشد) خورد، کمتر کسی تعجب میکرد؛ چون شنیده بودند که طلبهای وی را به نان و ماستی مهمان کرده بود.
آیتﷲ صالحی از علاقهمندان به امام خمینی و دیگر علمای بزرگ بهروزاندیش بود. خود نیز از مسائل جدید سر در میآورد. از پرسیدن و دانستن ابا نداشت. نگاه منطقی و واقعبینانهاش نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی برای بسیاری از طلبهها و فضلا سرمشق بود؛ نه حمایت بیجا را میپسندید، نه انتقاد مخرب را شایسته انسان آگاه میدانست.
آیتﷲ در بیان احکام، به قاعده شریعت سهله سمحه روی داشت و همین امر خوشبینی معتدلانهای را به وی داده بود تا آدمیان را به سنجه درست ارجگذاری کند.
استاد که سالیان درازی از زبان خود بهره گرفته بود تا بیاموزد، هدایت کند، بپرورد و مایه آرامش دیگران باشد، در سالهای اخیر، تسلیم تقدیر الهی شد و در سکتهای قدرت سخنگفتن را از دست داد. با همه اینها همیشه مورد توجه دوستان و شاگردانش بود؛ تا اینکه در روزهای اخیر، پس از یک دوره نقاهت، چشم از جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت. اگرمحبتها و الطاف دوستان و شاگردان آن عزیز نبود، قطعاً تحمل این مصیبت سختتر میشد؛ بهویژه ملاطفتهایی که از سوی بزرگان و عالمان مبذول شد. در این میان پیام مقام معظم رهبری، بیش از همه آرامشبخش بود. ایشان استاد را عالم پرهیزگار و مدرس خدوم و پرکار خواندند که در مدتی دراز متون متعددی از کتب درسی حوزه را در اختیار داشت و تأکید فرمودند حق بزرگ آن مرحوم بر حوزهی علمیهی مشهد هرگز نباید فراموش شود.
وفات
مرحوم آیتالله صالحی بامداد روز دوشنبه مورخ ۲۱ فروردین ۱۳۹۶ شمسی به علت کهولت سن و پس از تحمل یک دوره بیماری در مشهد دار فانی را وداع گفت و روز سهشنبه ۲۲ فروردین ۹۶ همزمان با سالروز ولادت امیرمؤمنان(ع) در جوار مضجع منور امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.