زندگینامه مختصر حضرت آیت الله حاج شیخ عباس کمالی میاب
حضرت آیت الله حاج عباس کمالی میاب فرزند شیخ حسن میابی در ۱۶ شهریور ماه سال ١٣١۴ خورشیدی در روستای « میاب » از توابع شهرستان مرند در استان آذربایجان شرقی در خـانواده ای مـذهبی و دیندار وتقوا پیشه چشم به جهان گشود. وپدرش نام وی را بخاطر علاقه به اهل بیت(ع) وقمر منیربنی هاشم(ع) عباس نام نهاد
شیخ حسن پدر آیت الله شیخ عباس کمالی یکی از مردان مورد اعتماد و مومن روستای میاب بود در ضمن کار و اشتغال به زراعت و دامدادی وباغداری در مجالس مراسمات مذهبی مردم شرکت میکرد و انسانی فوق العاده اجتماعی بودند و در مراثی اهل بیت(ع) و عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) ومراسمات مذهبی روستا حضوری فعال داشتندوبعنوان حرخوان درشبیه خوانی عاشورای حسینی شرکت میکردند.وانسانی بودند که به نماز و احکام دین حساس بودندبطوری که همیشه وضوی نماز صبح را در چشمه ملانوروز گرفته و نمازشان را درمسجدملانوروز اقامه میکردند .
ولی مرحوم پدرشان حاج شیخ حسن فرزند جعفرصادق در جریان سفر کربلا و حج در سال ۱۳۳۲ در نجف اشرف فوت شد و همراهان وی اورا در قبرستان وادی السلام دفن کردند که شرح مختصر آنرا دراینجا بنقل از خودشان یاآوری میکنیم {شیخ حسن پدرمرحوم حضرت آیت الله شیخ عباس کمالی در سال ۱۳۳۲ به اتفاق ۵ نفر از اهالی گلین قیه عازم حج خانه خدا می شوند ولی طبق رسم آن زمان از طریق کشور عراق و پس از زیارت عتبات عالیات بایستی کاروان عازم عربستان می شد مرحوم شیخ حسن کمالی پس از زیارت قبر مطهرحضرت علی (ع) درست موقع حرکت و ترک نجف و سوار شدن به ماشین جان به جان آفرین تسلیم می کند و به آرزوی دیرینه اش که ماندن در نجف و در جوار مرقد مطهرمولایش بود ، می رسد و دوستان وهمراهانش پیکر او را در وادی السلام به خاک می سپارند بدین تریتب ایشان از نعمت پدر مرحوم شدند ومادر ایشان نیز چند سال بعد از پدر از این دنیا رحلت نمودند}
آیت الله شیخ عباس کمالی در کودکی تحت تربیت چنین پدری عاشقانه در مراسم عاشورای حسینی وماه رمضان فعال بودند وعلاقه اورا به اهل منبر وخطبه و واعظی بیشتر کرد
آیت الله حاج شیخ عباس کمالی دوران کودکی را در میاب سپری نمود وهمراه تحصیل علم وادب در کارهای کشاورزی ودامداری کمک پدر واهل خانواده بودند
در هفت سالگی بنابه رسم معمول روستاهای مرند قرآن را بصورت هجی و سبک عم جزء قدیم پیش پدر آموخت تا اینکه بمدت زمان کوتاه آموزش روخوانی کامل قرآن را نیزبه اتمام رساند وبعدا آموزش های مقدماتی و ابتدایی را بدلیل نبود مدارس کلاسیک بترتیب در نــزد پدرمتدین خود حاج شیخ حسن میابی و درمکتبخانه و نزد روحـــانی والا مقام روستای میاب « آخوند ملا محمد علی ذاکری- آخوند ملا عباس ذاکری - میرزاملایوسف نوری ثانی و .... » فرا گرفت لازم به توضیح است که در آن زمان دروس مکتبخانه ای علاوه بر یادگیری نوشتن ودیکته وریاضیات بوستان سعدی و گلستان سعدی و بعضی از ادعیه و کتب مذهبی بوده است .
چون مرحوم پدرش شادروان حاج شیخ حسن فردی بسیار مومن و علاقمند به سید و سالار شهیدان بود ، وعلاقه زیادی به روحانیت وطلبگی داشتند خیلی مایل بود لااقل یکی از فرزندانش درس طلبگی بخواند ، قرعه فال به نام وی افتاد،خلاصه پس ازتحصیل مقدمات در میاب ، توسط یکی از آشنایان و با تشویق پدربزرگوارش جهت ادامه تحصیل عازم حـــوزه علمیه طالبیه تبریز گشت حجره گرفتند و مشغول تحصیل شدنداولین سال تحصیلی نزدیک عید شد ، حوزه تعطیل شد ایشان به میاب آمدند ، برخی هم سن و سالانش طلبه شدن وی را مسخره کردند و گفتند جوانیت را حیف نکن ، بیا برو دنبال کار و زندگی ، خلاصه وی تحت تاثیر سخنان آنها قرار گرفت و از ادامه تحصیل منصرف شدند ، چند روزی از ایام تعطیلات گذشت ، پدرش دید ایشان مثل اینکه آماده رفتن نیستند ، صدایش کرد گفت برای ادامه تحصیل نخواهی رفت ، در جوابش گفتند : راستش منصرف شده ام تا من این حرف را گفتند ، حالش به شدت متغیر شد و هیچ حرفی نگفت و فقط با آنچنان از ته دل و با سوز عجیبی این جمله را گفت : من خیلی امیدوارم بودم ، تو درس طلبگی بخوانی و دعا گوی من باشی واز من برای این روستا وشهر دیارمان بیادگار بمانی و دیگر چیزی نگفت و از اتاق خارج شد این جمله از دل بر آمده او وناراحتی پدرشان آنچنان اورا تحت تاثیر قرار داد که تصمیم قطعی گرفتند راه طلبگی را ادامه دهند فورا کتابهایش را برداشته و به خانه مرحوم ملا محمدعلی ذاکری روحانی روستا راهی شدند وبا همیاری آخوند ذاکری مسیر راعوض کرده وبرای پدر لبیک گفته ودرس و بحث را ادامه دادند ودر اوایل دهه سی ازدواج نمودندواز حاصل ازدواج ایشان یکی از فرزندشان بنام حسن راه پدر را انتخاب نموده وطلبگی را انتخاب نمودندوفعلا مشغول تذهیب و تدریس میباشند
ولی در دهه چهل بعداز اتمام تحصیل در حوزه علمیه شهر تبریز جهت ادامه تحصیلات حوزوی به شهر قم عزیمت نمودند و بعد مدتی تحصیل در تعطیلات ماه رمضان و ماه محرم جهت تبلیغ به روستاهای اطراف شهرستان کرج مشرف میشدند تا تجربه واعظی ومنبری را افزایش دهندبدلیل روابط بالای اجتماعی ایشان مردم آن محل از ایشان استقبال خوبی نمودند ودرضمن بعد از مدتی منبروسخنرانی را برای مراسمات محرم و ماه رمضان زادگاه خودشان روستای میاب را انتخاب نمودند وبنابه فرموده خودشان اولین اذان گوی نماز جماعت در زادگاهشان نوجوانی آقای رستم احمدی میاب فرزند مرحوم علی میباشد
چنانکه خودشان نقل نموده اند پس از فراگیری مقدمات، جهت طی مدارج عالی عازم حوزه علمیه قم گردید.ودر درآنجا ازمحضر علمای اعلام ومراجع عظام منجمله چندین سال متوالی از محضر حضرت آیت الله العظمی بروجردی ،مرحوم محقق داماد و مرحوم امام خمینی (ره) ودیگر بزرگان حوزه قم مستفیض و خود به عالمی عامل و آگاه به شرایط زمان ومکان تبدیل و منشاء خیر و برکت و تبلیغ دین محمدی (ص) گردید. ایشان به عنوان یکی از شاگردان حضرت امام خمینی (ره) از عــلمای مبارز دوران ستم شــاهی بوده است. تا اینکه طی مراحل علمی وفقهی زمان خودشان در حوزه علمیه بدرجه اجتهاد رسیده بودند
حضرت آیت الله شیخ عباس کمالی قبل از انتخاب امامت جمعه همراه باتحصیل ماههای رمضان ومحرم را برای تبلیغ دین به زادگاه خویش می آمد.تا اینکه با حکم رهبر کبیرانقلاب اسلامی امام خمینی (ره) به امام جمعه شهرستان سراب انتخاب شدند
حضرت آیت الله حاج شیخ عباس کمالی میاب ٢۶ سال در سنگر نماز جمعه به عنوان امام جمعه شهرستان سراب از فروردین سال ١٣۶۰ تـا مــرداد سال ١٣٨۶ در خدمت مردم و پیشبرد اهداف عالیه انقلاب اسلامی و تحقق آرزوها و آرمان های حضرت امام خمینی رضوان الله علیه بوده است وانتخاب وی بصورت زیر میباشد:
آقای حسینی از امامت جمعه سراب کناره گرفت و با حکم امام(ره) امام جمعه خرم آباد شد وی در میان مردم به تقوی و صراحت لهجه و درستکاری معروف بود. و حضرت آیت الله شیخ عباس کمالی باحکم امام(ره) امام جمعه سراب منصوب شدند دوران امامت جمعه وی 26سال به دارازا کشید و هرچند که ابتدای امامت جمعه وی با آسیب دیدگی جدی پایش در تصادف هنگام بازگشت از دیدار با امام توامان شد اما علاقه وافر وی به مردم سراب عزم او را در ادامه مسیر ممکن ساخت.آقای کمالی به سعه صدر،اخلاق نیکو و مردم داری شهره بود.وی سالهاست از اوایل خردادماه از شهرقم به زادگاهش روستای میاب رفته و هرصبح - ظهر- مغرب نماز جماعت برگزار میکردند و در مراسم ختم قران دارالقرآن میاب شرکت نموده واهل قران ازبیانات وی درمورد قرائت ومفاهیم قران ومسائل شرعی واحکام استفاده میکردند
با انتصاب حجت الاسلام امیر رشتبری دو دهه امامت جمعه اقای کمالی در سراب پایان یافت و او نیز راه قم را در پیش گرفت آقای کمالی در سه ماه زمستان ساکن قم ومابقی را درزادگاهش روستای میاب مرند بودند. بعدها در سال 1361 حجت الاسلام عباس کمالی از روحانیون خوشنام حوزه علمیه و اهل مرند به امامت جمعه سراب منصوب شد.(منبع:شبکه اطلاع رسانی دانا)
علاقه وی به زادگاهش که تمامیت ارضی آذربایجان میباشد گه گاهی در حوزه علمیه تبریز ومرند حاضر شده و برای طلبه های جوان درس میدادند چنانچه بعدا بدلیل کهولت سنی امکان حضورشان نبود اساتیدحوزه و طلبه ها ی حوزه مرند وتبریز در منزل وی در روستای میاب حاضرشده وازبیانات ایشان استفاده میکردند وبدرستی که ایشان علاوه بر داشتن مدارج علمی بدون اغراق معلم اخلاق بودند.
در حال حاضر معظم له در شهر خون و قیام قم زندگی می کرد و در تابستان ها به لطف الهی جهت تبلیغ اسلام ناب محمدی (ص) به زادگاه خود روستای « میاب » شرفیاب می شدند و همه تشنگان معارف قرآن واهل بیت علیهم السلام ازوجود ذیجود ایشان بهره مند می شدند ولی متاسفانه در دوم بهمن ماه ۱۳۹۹ خورشیدی به لقاء الله پیوستند واز این دنیا رحلت نمودند. ودر شهر قم درجوار حضرت معصومه (س) در قطعه گلزار شهدا باب الصادق امام زاده علی بن جعفر(ع) به خاک سپرده شد شادروان در طول امامت جمعه در زمان جنگ تقریبا در مراسم تدفین تمامی شهدای روستایی وشهری سراب تقریبا به تعداد۳۰۰ شهید شرکت داشتند و شاید به لطف خدا بخاطرهمراهی شهیدان این قسمت شد تا در جوار شهدا آرام بگیرد روحش شاد
مرحوم حاج ملا محمدعلی ذاکری میاب از اساتید اولیه مکتب و دروس حوزه مرحوم مرحوم حاج ملا عباس کمالی میاب
.