7 تیر ماه سال 1325 نوزادی در آغوش پر از مهر و محبت خانواده در شهر تهران دیده به جهان گشود . والدین مهر آئینش صاحبعلی و جواهر به میمنت ایام ماه رجب و آرزوی سربلندی بر او نام پرویز نهادند . اما این ایام نشاط دیری نپایید و در سه سالگی سایه پدر بر اثر حادثه ای تلخ از او رخت بربست و مدت اندکی بعد مادر نیز طاقت نیاورد و به دنبال پدر رهسپار آسمانها شد و دوران یتیمی آغاز گردید. عمو و عمه بزرگوارش او را در پناه خود گرفتند اما نیک میدانیم که آغوش پر مهر خانواده را جایگزینی نیست و چه سخت گذشت بر پرویز ما دوران کودکی تا جوانی با غم نبودن ملجا مرد طلایی و جواهر زندگیش .
خدایش پاکدامنی و عزت روح این جوان یتیم را ارج نهاده و در مرداد سال 1348 ملکه ای نوجوان از خانواده ای متدین و با اصل و نسب را امید و آرامش زندگیش قسمت گردانید . زندگی پر مهر و صفا ، عاشقانه ، یکرنگ و پر از همدلی و صداقت این دو زبانزد خاص وعام گشت و ملکه و مادرش طعم محبت جواهر گونه را بر او جاری ساختند تا ابد این دنیا .
ثمره این زندگی پاکدست ومؤمنانه دو فرزند پسر است . محمدرضا و مهدی
گلوگاه و بزنگاههای زندگیش تمامی نداشت چنانکه در سال 1366 که عنایت خداوند بر حضور ایشان در مراسم حج ابراهیمی مقبول افتاد و حاجی ما مشغول انجام مناسک حج بودند واقعه جمعه خونین مکه واقع گردید و ارتباطشان با تهران قطع شد ، آنهم در شرایطی که یک پسرش در بیمارستان زیر عمل بود با مادری مغموم و بی خبر از یار و پسر دیگر در آموزشی اعزام به جبهه ، اما این صبر و توکل بر ایزد منان نیز پاداشی در خور داشت و عنایتی شد تا از آن سال تاکنون بارها جواز دعوت و مشرف شدن به حرمین کربلا و سوریه را دریافت نمایند و صد البته سالانه چندین بار پابوسی شمس الشموس خراسان و در یک کلام سعادت پیر غلامی امام حسین ع
پرویز داستان ما انسانی خود ساخته و سخت کوش بود و از هیچ گلوگاه و سدی نمی هراسید . مومن واقعی ، یک انقلابی پای کار و بدور از شعارزدگی عوام اوایل انقلاب و پیرو راستین امام راحل و چنین شد که پس از سالها تلاش و کسب تجربه در دایره عظیم قالبسازی شرکت ایران پویا بمانندی پولادی آبدیده شده و رخصت خدمت در اعتلای اهداف انقلاب را دریافت نمود . در سالهای انتهایی جنگ تحمیلی که کشور شدیدا از تحریم منابع صنعتی و تسلیحاتی در تنگنا قرار داشت آستین همت را بالا زد و کاری کرد کارستان . تمامی تجارب فنی خود را بکار گرفت و در قامت سرپرست قسمت عملیات حرارتی فولاد (متالوژی) بازوی جهاد خودکفایی جبهه و جنگ گردید و پروژه طراحی و ساخت اولین نمونه های جنگ افزارهای راهبردی و کلاهکهای موشکی را به مدد حضرت حق به سرانجام رساند و زحمات شبانه روزیش منجر به ضایعه نخاعی و دیسک کمر گردید اما به مدد برادران سپاه پاسداران با برانکارد و آمبولانس در محل کار حاضر می شد تا خط تولید از نفس باز نماند و آنقدر در این مسیر استقامت کرد تا انبارهای مهمات به حد نرمال رسید .
پس از بازنشتگی نیز طاقت نیاورد که خانه نشین باشد و از خدمتگزاری به انقلاب و مردم بدور ، لذا ایامی را در راستای طرح ساماندهی جوازهای کسب وزارت بازرگانی به مشاوره و ارائه طریقهای کارشناسی و رهگشا سپری کرد و مدتی را نیز به کارشناسی در ستاد اجرائی فرمان امام ره سپری نمود .
سرانجام موعد پرواز فرا رسید و در سحرگاه هشتم مهرماه 1402 حاج پرویز ایمانی دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار معبود شتافت . مزار آن عزیز خادم الحسین در قطعه 66 ردیف 146 شماره 28 بهشت زهرا قرار دارد .
در مراسمات مختلف پس از فوت مرحوم کسی را نیافتیم که جز نیکی ، خوش خلقی ، آرامش ، شوخ طبعی ، مردم داری ، دستگیری و مهربانی به همنوع ،گذشت و بردباری و مناعت طبع از او یاد کند . باشد که رهرو نام و یاد و منش او باشیم ...