صفحه یادبود مجازی شهید امیرحسین صمدیان

در صورتی که عکس، فیلم یا هرگونه محتوای دیگری در رابطه با شهید امیرحسین صمدیان در اختیار دارید، با استفاده از فرم زیر برای ما ارسال کنید تا در این صفحه قرار گیرد.

نام :امیرحسین
نام خانوادگی : صمدیان
نام پدر : محمد
تاریخ تولد : 1349/08/26
محل تولد : تهران
سن : 18 سـال
مذهب : اسلام شیعه
تاریخ شهادت : 1367/05/06
محل شهادت : اسلام آبادغرب
شغل : بسیجی
دسته عملیاتی : بسیج
شهید امیرحسین صمدیان در 26 آبان ماه سال 1349 در تهران دیده به جهان گشود.این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود.وی تحصیلات خود را تا مقطع چهارم متوسطه ادامه داد و به عضویت بسیج درآمد.
این شهید گرانقدر سرانجام در 6 مرداد ماه سال 1367 در سن 18 سـالگی و در عملیات سال مرصاد حوادث ناشی از درگیری در اسلام آبادغرب به مقام والای شهادت نایل گشت.
مزار این شهید در قطعه 29 ردیف 59 شماره 4 بهشت زهرا (س) قرار دارد.
اَلسَّلامُ عَلي رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي نَبِي اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ بَيْتِهِ الطّاهِرين اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ؛ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ الاْيمانِ وَ التَّوْحيدِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَيْهِ وَ الِهِ السَّلامُ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ اَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ اخْتارَكُمْ لِدينِهِ وَ اصْطَفاكُمْ لِرَسُولِهِ؛ وَاَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دينِ اللّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ؛ وَ جُدْتُمْ بِاَنْفُسِكُمْ دُونَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّكُم قُتِلْتُمْ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ؛ فَجَزاكُمُ اللّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الاِْسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَ عَرَّفَنا وُجُوهَكُمْ في مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَ مَوْضِعِ اِكْرامِهِ مَعَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَدآءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولَّئِكَ رَفيقاً اَشْهَدُ اَنَّكُمْ حِزْبُ اللّهِ وَاَنَّ مَنْ حارَبَكُمْ فَقَدْ حارَبَ اللّهَ وَ اَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ الْفائِزينَ الَّذينَ هُمْ اَحْيآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَعَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلاَّئِكَةِ و َالنّاسِ اَجْمَعينَ اَتَيْتُكُمْ يا اَهْلَ التَّوْحيدِ زائِراً وَبِحَقِّكُمْ عارِفاً وِبِزِيارَتِكُمْ اِلَي اللّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَريفِ الاْعْمالِ وَ مَرْضِي الاْفْعالِ عالِماً فَعَلَيْكُمْ سَلامُ اللّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكاتُهُ وَ عَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ اَللّهُمَّ انْفَعْني بِزِيارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْني عَلي قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّني عَلي ما تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَ اجْمَعْ بَيْني وَ بَيْنَهُم في مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِكَ اَشْهَدُ اَنَّكُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِكُمْ لاحِقُونَ

سلام بر رسول خدا سلام بر پیامبر خدا سلام بر محمد بن عبداللّه سلام بر خاندان پاکش سلام بر شما ای شهیدان با ایمان سلام بر شما ای خاندان ایمان و توحید سلام بر شما ای یاران دین خدا و یاران رسول خدا - که بر او و آلش سلام باد - سلام بر شما بدان شکیبائی که کردید پس چه خوب است خانه سرانجام شما گواهی دهم که براستی خداوند شما را برای دین خود انتخاب فرمود و برگزیدتان برای رسول خود و گواهی دهم که شما در راه خدا جهاد کردید آن طور که باید و دفاع کردید از دین خدا و از پیغمبر خدا و جانبازی کردید در رکاب رسول خدا و گواهی دهم که شما بر همان راه رسول خدا کشته شدید پس خدای تان پاداش دهد از جانب پیامبرش و از دین اسلام و مسلمانان بهترین پاداش و بشناساند به ما صورت های شما را در جایگاه رضوان خود و موضع اکرامش همراه با پیمبران و راستگویان و شهیدان و صالحان و چه نیکو رفیقانی هستند آن ها گواهی دهم که شمائید حزب خدا و هر که با شما بجنگد مسلماً با خدا جنگ کرده و براستی شما از مقربان و رستگارانید که در پیشگاه پروردگارشان زنده اند و روزی می خورند پس لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آن که شما را کُشت آمده ام به نزد شما برای زیارت ای اهل توحید و به حق شما عارفم و بوسیله زیارت شما بسوی خدا تقرب جویم و بدان چه گذشته از اعمال شریف و کارهای پسندیده دانایم پس بر شما باد سلام خدا و رحمت و برکاتش و لعنت خدا و خشم غضبش بر آن کس که شما را کُشت خدایا سود ده مرا به زیارت شان و بر آن نیتی که آن ها داشتند مرا هم ثابت بدار و بمیرانم بر آن چه ایشان را بر آن میراندی و گرد آور میان من و ایشان در جایگاه خانه رحمتت گواهی دهم که شما بر ما سبقت گرفتید.
بهشت زهرا (س) , قطعه 29, ردیف 59, شماره 4
در حال بارگیری نقشه...
لطفاً خاطرات و دلنوشته های خود را برای درج در این صفحه در کادر زیر بنویسید

دلنوشته های قبلی:
آشنا
به نام خدا تحقیق واحد درسی دفاع مقدس موضوع تحقیق : شهید امیر حسین صمدیان استاد راهنما : مجتبی مهدیخانی محقق : بهمن فضلی نژاد قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین را می کشد تا بیایند و کربلای ایران را عاشقانه بسازند و زمینه ساز ظهور باشند. شهید سید مرتضی آوینی مقدمه شهید امیر حسین صمدیان که در این تحقیق به خلاصه ای از زندگی ایشان پرداختم یکی از انسانهای شریفی است که از جان و مال و زندگی خود گذشتند تا من و دیگران در راحت و آرامش باشند.مطالب ارائه شده به استناد صحبت‌های خواهر شهید، سرکار خانم رویا صمدیان  است .پیشنهاد این تحقیق از جانب استاد گرانقدر، جناب آقای مجتبی مهدیخانی می باشد که به سهم خود از هر دو بزرگوار کمال تشکر را دارم که مسیر جدیدی را در زندگی من باز کردند تا به لطف خدا شهدا را الگوی زندگی خود قرار دهم. شهید صمدیان - دوران کودکی و نو جوانی بیست و ششم آبان ۱۳۴۹ در تهران چشم به جهان گشود.پدرش محمد، بازنشسته و مادرش زهرا نام داشت.بچه ای نجیب که جواب بزرگتر نمی داد.فوق العاده منظم بود  و شیطنت‌های خاص خودش را داشت.عاشق دوچرخه سواری و نمازخواندن.دوره راهنمایی کلاسهای قرآن را تکمیل کرده بود. دوره دبیرستان را در خوارزمی (ارشاد) گذراند.درسش خوب بود وبخصوص به ادبیات خیلی علاقه داشت و همیشه ۲۰ می گرفت. تا چهارم متوسطه در رشته ریاضی درس خواند. خواهر شهید می گویند: حسین سال چهارم که بود کاملا انقلابی بود.صد در صد امام خمینی را به عنوان نایب بر حق امام زمان قبول داشت و بر این پافشاری داشت.بارها با پدر و پدربزرگم که صحبت می کرد میگفت: مگه شما شک داری امام خمینی با امام زمان در ارتباطه؟ اظهر من الشمس بود براش‌.خیلی عقیده محکمی داشت و اعتقاد داشت مطمئنا امام خمینی از امام زمان دستور می گیرد.مثلا فرمان شکستن حکومت نظامی در زمان شاه.حرفهای استراتژیک امام خمینی را از امام زمان می دانست. رفتن به جبهه طبق گفته های دیگر آشنایان  مشوق او در زندگی برادر بزرگترش بود که همیشه در جبهه بود.الگوش بود.پدرش همیشه پشتیبان ولایت فقیه بود.در موشک باران تهران، به مادرشان گفته بودند: مامان چرا نمی گذاری من برم؟ تهران باشیم ممکنه بمب بخوره از بین برم.جبهه ام باشم همینه.خدا بخواهد شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد. مدارس به خاطر موشک باران تهران تعطیل بود.پدر و مادر را راضی کرد که آموزش ببینه و در نهایت از بسیج محله اعزام شد. دوران حضور در جبهه و شهادت در عملیات های شلمچه و  بیت المقدس ۷ حضور داشت.همیشه می گفت دلم می خواهد در یک عملیات بزرک شرکت کنم و شهید شوم. نذر مادرش این بود که حسین سالم برگردد قربونی میدم به حرم آقا امام رضا.حسین سالم از عملیات  برگشت و به همراه مادر، خواهر و خواهرزاده هایش، ۳ شب مشهد بودن.یک روز نیشابور رفتند و دو روز مشهد.در نیشابور محو شعرهای عطار بود و در حرم، هنگام نماز سجده هایش آنقدر طولانی شده بوو که خواهر نگران شد که مبادا حالش بد شده و به مادرشان گفت که همان موقع سر از سجده برداشت.شاید شهادتش را از آقا امام رضا خواست.دوباره ۳ ماه رفت و برگشت.این بار به دماوند رفتند تا از موشک باران تهران در امان باشند که جنگ تمام شد و شب، تلوزیون سخنان امام را مخش کرد.داست نماز می خواند.همینجور که نشسته بود به پهنای صورتش گریه می کرد.بی صدا، اشک از چانه اش می ریخت روی لباسش.فردادشبش گفت که من تسویه نکردم اومدم.به فرمانده ام گفتم مادرم خیلی نگرانه.من ۲،۳ روز برم، میام دنبال کار تسویه ام.با همه خداحافظی کرد.هر کسی را که دید.رفت دوکوهه.همان شب خبر می رسد که منافقین از مرز رد شدن، دارن میان اسلام آباد. منافقین پیش خودشان گفته بودند این ها دیگر وادادند و سرد شدند و با کمک عراقی ها، آماده و حمله کردند. آن شب، فرمانده می گوید ما ۴۰ نفر طعمه می خواهیم.۴۰ نفر دستشان را بلند کردند.قرار شد این ۴۰ نفر در بالای کوهی مقاومت کنند و بعد، سپاه و ارتش از پشت به منافقین حمله کنند.یکی از این ۴۰ نفر، امیر حسین صمدیان بود.این عملیات مرصاد نام داشت.طبق گفته خانواده ایشان، خمپاره یک طرف سر و چشم را برده بود و دوستانش با چفیه بسته بودند تا از خونریزی جلوگیری کنند اما تیر خلاص منافقین که به صورت رگبار بوده، به گردن، حنجره و شکم شلیک شده و چون خون زیادی روی سرش بود، مشخص شد اول سرش خورده است. تاریخ شهادت ایشان ۱۳۶۷/۵/۶ است و در قطعه ۲۹، ردیف ۵۹، شماره ۴ به خاک سپرده شد‌با وجود این که از هیچ سهمیه دانشگاهی استفاده نکرده بود، بعد از شهادت، قبولی دانشگاهش در روزنامه اعلام شد. در بالای کوه، همان جا که این۴۰ نفر به شهادت رسیدند، عکسشان به یادگار قرار دارد. بر مزار این شهید نوشته: رسم عاشق نیست با یک دل دو دل برداشتن یا زجانان یا زجان بایست دل برداشتن.

جستجو در صفحات درگذشتگان