صفحه یادبود مجازی شهید امیرمحمد اشعری

در صورتی که عکس، فیلم یا هرگونه محتوای دیگری در رابطه با شهید امیرمحمد اشعری در اختیار دارید، با استفاده از فرم زیر برای ما ارسال کنید تا در این صفحه قرار گیرد.

نام :امیرمحمد
نام خانوادگی : اشعری
نام پدر : ابوالفضل
تاریخ تولد : 1347/12/25
محل تولد : تهران
سن : 19 سـال
مذهب : اسلام شیعه
تاریخ شهادت : 1366/01/23
محل شهادت : شلمچه
شغل : بسیجی
دسته عملیاتی : بسیج
شهید امیرمحمد اشعری در 25 اسفند ماه سال 1347 در تهران به دنیا آمد.این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود.وی تحصیلات خود را تا مقطع چهارم متوسطه ادامه داد و به عضویت بسیج درآمد.
این شهید گرانقدر سرانجام در 23 فروردین ماه سال 1366 در سن 19 سـالگی و در عملیات سال کربلای8 حوادث ناشی از درگیری در شلمچه به شهادت رسید.
مزار این شهید در قطعه 29 ردیف 76 شماره 4 بهشت زهرا (س) قرار دارد.
همگی در قبال خون شهدا خون جوانان دسته گل مسئولیم و این مملکت پس از این جنگ که به حق آزمایش بزرگی برای ملت مقاوم ایران بود احتیاج به بازسازی دارد… … ما هم مشغول درسیم اما چه درسی روزی نیست که عزیزی را،همشاگردی را، دوستی را، بچه محلی را تشییع نکنیم اما ما در عملمان و هدفمان محکم تر میشویم و پیام این شهدا این است که باید درس بخوانید ویا به جبهه بروید که اگر درس نخوانید حرام است در مدرسه بمانید. فرازی از نامه های شهید امیر محمد اشعری بهمن1365
تعلیم انس وعشق به کلام الله وخاندان نبوت و طهارت را از دامن مادری بزرگوار وصبور وپرتلاش وپس از کلاس دوم ابتدایی در مسجد قبا شروع وبعد ها همه روزه درروزهای چهارشنبه با پدر ودر کنار پدر عاشقانه از کلام رسای شهید مظلوم به فیض رسید وبا ترجمه وتفسیر قرآن در مسجد نارمک ومسجد اباعبدالله تهرانپارس آشنایی یافت مشتاقانه و عارفانه به فراگیری جامع المقدمات در مدرسه راهنمایی علامه بحرالعلوم پرداخت و جوشیدن وهمکاری با یاران و دوستان را مخلصانه وبی ریا در کانون سلمان تجربه کرد.در همینجا بود که بیان آموخته هایش و سوز وحال بیانش در بین دوستان او را مشهور به مطهری دوم نموده با وجودیکه ادامه این راه میتوانست او را به آرزویش که خدمت به جمهوری اسلامی بود برساند اما روح شیفته اش به پاکی وطهارت وخوبیهاورهایی از اسارت دنیا بیقرار بود و رضایت به این قلیل نمیداد .دبیرستان مفید با تمام برنامه درسی سنگین و حتی خارج از برنامه درسی از قبیل جلسات قرآن,تحلیل سیاسی,تئاتر,تنظیم روزنامه دیواری هم نتوانست لهیب سرکش عشق آتش به جان گرفته او را خاموش کند.آموزش نظامی و فراگیری فنون مختلف رزمی در پادگانهای امام حسین(ع) و خاتم الانبیا(ص)وپیوستن به لشکر محمد رسول الله (ص)وگردان عمار و آزادسازی مهران وسپس گرمی ولذت دیدار خانواده بیش از سه ماه نتوانست او را وادار به ماندن کند که اینان نه از طایفه وابستگان به اسارت ارضند که دل و جان در هوای کوی یار دارند و آنی غافل از یار ومظهر غشق به یار نیستند.مگر کلمات علاقه مندان به دنیا و سفارشات اطرافیان آقا ابا عبدالله الحسین که دعوت به ماندن میکردند مورد پذیرش ایشان قرار گرفت ؟ حاشا به عاشقان ودلسوختگانی که قسمتی از فضایل معشوق را طلب کنند وهمه چیز معشوق را الگو قرار ندهند . امیر محمد عاشق حسین(ع)وعلی اکبر(ع) واصحاب حسین (ع) بود آیا سزاوار بود که خداوند رحمان بلندی و رسایی قامت و قد که از تواضع و فرو تنی گاهی خمیده نگهداشته میشد و رو حانیت و معصومیت و زیبایی چهره ومتانت و وقار وسکوتی که همواره با لبخند زیبایی توا’م بود را به او عطا کند اما او به همین شباهت ظاهری اولیا الله اکتفا کند حق جوی یو حق طلبی و جان فدا کردن فی سبیل الله را از مولای خود نیاموزد.حاشا که غیر از این کند.همین بود که نصایح وپندها واندرزها اگر به مولایش حسین اثر کرده در جان و دل شیفته غلام حسین (امیر) هم اثر کرده بود .هر چه به او گفته شد که امیر جان سال آخر تحصیل توست امسال را بمان و بعد برو و یا مادر بزرگت مریض است و یا تو از طریق انجام کمکهای اولیه پزشکی هم در آن متبحری میتوانی در خدمت به اسلام باشی ویا… و سر انجام پدر اصرار کرد امیرم ,پسرم من میروم وتو بمان که خانواده را سر پرستی کنی بعد از آمدن من تو برو که اینها همه بی اثر وتب تاب وجود شعله ور از آتش عشق را جز دیدار معشوق نتوان آرامش داد بالاخره اصرار اطرافیان او را راضی کرد که امر رفتن مجدد ربه جبهه را به خدا وا گذارند . استخاره با قرآن در سحری که از اثر مناجات و ذکر ودعا دل پدر دردمندی صفا وتطهیر یافته رفتن پدر را نفی ولی فرزند دل از دنیا بریده ای را که شرایط لقااللهی یافته به آیه 31 از سوره مبارکه ((ق)) میدهد که بیا که تو هم ز آن مایی. من و مهر آن مه خوبرو که چو زد ولا بر او بنشاط و قهقهه شد فرو که ا’نا شهید بکربلا وقتی شنید که رضای خدا فراهم است ورضای پدر ومادر هم به رضای خداست گویی که تمام آرامش و راحتی جهان یکجا به او تقدیم شده زمزمه کرد که پدر هزار صلوات نظر کرده بودم. زیبایی و روحانیت چهره اش دیدنی بود وقتی که با حدود 450 نفر از همرزمان به پابوس مولایش ثامن الائمه(ع)شتافت. صله’رحمی با همه نزدیکان وخبر شهادت وی که در روز یکشنبه 23/1/66 برابر 13 شعبان 1407 که ورودش به دنیا نیز در همین روز یکشنبه که مختص به آقا امیرالمو’منین علی (ع)و راستی که هر کس تشییع جنازه ساده و پرشکوهش را از مسجد باب الحوائج ابوالفضل العباس (ع)شاهدبود اگر چه امیر را نمیشناخت ولی میفهمید که یکی از یاران مخلص ولبیک گویان قدسی است که به حرم میرود.راهش پر رهرو ویادش گرامی باد. در آخرین نامه اش به خواهرش نوشته بود: برخیز سفر به کشور عشق کنیم باید که مدد به یاور عشق کنیم برخیز که با خلوص نیت باید سر را بفدای رهبر عشق کنیم
… همگی در قبال خون شهدا خون جوانان دسته گل مسئولیم و این مملکت پس از این جنگ که به حق آزمایش بزرگی برای ملت مقاوم ایران بود احتیاج به بازسازی دارد… … ما هم مشغول درسیم اما چه درسی روزی نیست که عزیزی را،همشاگردی را، دوستی را، بچه محلی را تشییع نکنیم اما ما در عملمان و هدفمان محکم تر میشویم و پیام این شهدا این است که باید درس بخوانید ویا به جبهه بروید که اگر درس نخوانید حرام است در مدرسه بمانید. فرازی از نامه های شهید امیر محمد اشعری بهمن1365
وصیتهای شهید امیر محمد اشعری که چند وقت قبل از شهادت بطور شفاهی بیان کرده: 1-مقداری تربت قتلگاه حضرت اببیعبد الله الحسین(ع) را که موجود است هنگام شهادت در دهان و چشم من بگذارید. 2-هر روز برایم زیارت وارث بخوانید. این تربت سالها قبل توسط یکی از بزرگان از قتلتگاه حضرت ابیعبد الله الحسین(ع) انتقال پیدا کرده بود.
به همراه محسن هدایتی
به همراه پدر و برادردر حرم امام رضا علیه السلام
اَلسَّلامُ عَلي رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي نَبِي اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ بَيْتِهِ الطّاهِرين اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ؛ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ الاْيمانِ وَ التَّوْحيدِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَيْهِ وَ الِهِ السَّلامُ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ اَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ اخْتارَكُمْ لِدينِهِ وَ اصْطَفاكُمْ لِرَسُولِهِ؛ وَاَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دينِ اللّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ؛ وَ جُدْتُمْ بِاَنْفُسِكُمْ دُونَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّكُم قُتِلْتُمْ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ؛ فَجَزاكُمُ اللّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الاِْسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَ عَرَّفَنا وُجُوهَكُمْ في مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَ مَوْضِعِ اِكْرامِهِ مَعَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَدآءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولَّئِكَ رَفيقاً اَشْهَدُ اَنَّكُمْ حِزْبُ اللّهِ وَاَنَّ مَنْ حارَبَكُمْ فَقَدْ حارَبَ اللّهَ وَ اَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ الْفائِزينَ الَّذينَ هُمْ اَحْيآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَعَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلاَّئِكَةِ و َالنّاسِ اَجْمَعينَ اَتَيْتُكُمْ يا اَهْلَ التَّوْحيدِ زائِراً وَبِحَقِّكُمْ عارِفاً وِبِزِيارَتِكُمْ اِلَي اللّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَريفِ الاْعْمالِ وَ مَرْضِي الاْفْعالِ عالِماً فَعَلَيْكُمْ سَلامُ اللّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكاتُهُ وَ عَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ اَللّهُمَّ انْفَعْني بِزِيارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْني عَلي قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّني عَلي ما تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَ اجْمَعْ بَيْني وَ بَيْنَهُم في مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِكَ اَشْهَدُ اَنَّكُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِكُمْ لاحِقُونَ

سلام بر رسول خدا سلام بر پیامبر خدا سلام بر محمد بن عبداللّه سلام بر خاندان پاکش سلام بر شما ای شهیدان با ایمان سلام بر شما ای خاندان ایمان و توحید سلام بر شما ای یاران دین خدا و یاران رسول خدا - که بر او و آلش سلام باد - سلام بر شما بدان شکیبائی که کردید پس چه خوب است خانه سرانجام شما گواهی دهم که براستی خداوند شما را برای دین خود انتخاب فرمود و برگزیدتان برای رسول خود و گواهی دهم که شما در راه خدا جهاد کردید آن طور که باید و دفاع کردید از دین خدا و از پیغمبر خدا و جانبازی کردید در رکاب رسول خدا و گواهی دهم که شما بر همان راه رسول خدا کشته شدید پس خدای تان پاداش دهد از جانب پیامبرش و از دین اسلام و مسلمانان بهترین پاداش و بشناساند به ما صورت های شما را در جایگاه رضوان خود و موضع اکرامش همراه با پیمبران و راستگویان و شهیدان و صالحان و چه نیکو رفیقانی هستند آن ها گواهی دهم که شمائید حزب خدا و هر که با شما بجنگد مسلماً با خدا جنگ کرده و براستی شما از مقربان و رستگارانید که در پیشگاه پروردگارشان زنده اند و روزی می خورند پس لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آن که شما را کُشت آمده ام به نزد شما برای زیارت ای اهل توحید و به حق شما عارفم و بوسیله زیارت شما بسوی خدا تقرب جویم و بدان چه گذشته از اعمال شریف و کارهای پسندیده دانایم پس بر شما باد سلام خدا و رحمت و برکاتش و لعنت خدا و خشم غضبش بر آن کس که شما را کُشت خدایا سود ده مرا به زیارت شان و بر آن نیتی که آن ها داشتند مرا هم ثابت بدار و بمیرانم بر آن چه ایشان را بر آن میراندی و گرد آور میان من و ایشان در جایگاه خانه رحمتت گواهی دهم که شما بر ما سبقت گرفتید.
بهشت زهرا (س) , قطعه 29, ردیف 76, شماره 4
در حال بارگیری نقشه...
لطفاً خاطرات و دلنوشته های خود را برای درج در این صفحه در کادر زیر بنویسید

دلنوشته های قبلی:

جستجو در صفحات درگذشتگان