صفحه یادبود شهید مجید طهماسبی آبدر

در صورتی که عکس، فیلم یا هرگونه محتوای دیگری در رابطه با شهید مجید طهماسبی آبدر در اختیار دارید، با استفاده از فرم زیر برای ما ارسال کنید تا در این صفحه قرار گیرد.

بسیجی شهید مجید طهماسبی آبدر
نام پدر: محمد
تاریخ تولد: 20-11-1337 شمسی
محل تولد: کرمان - شهربابک
سن: 27 سال
تاریخ شهادت : 1-12-1364 شمسی
محل شهادت : فاو عملیات والفجر8
گلزار شهدا: چهارصددستگاه
البرز - کرج

شهید «مجید طهماسبی‌آبدر» به سال 1337 در روستای «امردوئیه آبدر» از توابع شهر بابک در خانواده‌ای مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشود. او تحصیلات ابتدائی را در (روستای زادگاهش) به پایان رساند و به لحاظ این‌که خانواده‌اش از نظر اقتصادی در مضیقه بودند وی مجبور بود در کارهای کشاورزی و دامپروری به آن‌ها کمک نماید. وی از نظر اخلاقی فردی متین و باوقار بود و به والدینش فوق‌العاده احترام می‌گذاشت.
در 18سالگی از «شهر بابک» به شهرستان کرج نقل مکان کرد و مدتی را در کارخانه پشم‌شویی و مدتی را در یک مرغ‌داری مشغول به کار شد. بعد از چند صباحی کار را رها کرده و به روستای زادگاهش (امردوئیة آبدر) بازگشت. بار دیگر پس از چندماه به شهرستان کرج مراجعت کرد و به شغل بنایی روی آورد سپس جهت گذراندن خدمت سربازی وارد ارتش شد و هم‌زمان با اوج‌گیری مبارزات رهایی‌بخش ملت مسلمان ایران جهت سرنگونی رژیم ستم‌شاهی به فرمان حضرت امام روح‌ له الفداء از پادگان گریخت و سپس در کارخانجات روغن نباتی جهان مشغول به کار شد.
او تا قبل از ازدواج دریک خانه استیجاری زندگی می‌کرد و پس از ازدواج در منزل پدر همسرش سکونت گزید. وی نسبت به گروهک‌های ملحد و منافق فوق‌العاده حساس بوده و در هر فرصت مقتضی به افشای چهره کریه آن‌ها می‌پرداخت.
همزمان با صدور فرمان امام دال بر تشکیل ارتش 20 میلیونی وی به عضویت آن درآمد.
بعد از به شهادت رسیدن برادر «عبدالله غیاثی» برای اولین‌بار در دی ماه سال 1360 در حالی‌که دختر یک ماهه‌اش را ترک می‌گفت: راهی دیار عاشقان الله شد و در جبهه کامیاران بار دیگر عازم جبهه شد و این‌بار به جبهة سر پل ذهاب اعزام شد و متعاقب آن در سه نوبت دیگر به جبهه‌های حق علیه باطل شتافت که در نوبت سوم به لبنان اعزام شده بود. پس از بازگشت (از لبنان) در عملیات‌های افتخارآمیز خیبر و بدر شرکت فعال داشت. هم‌زمان با آغاز عملیات والفجر8 که در منطقة عملیاتی شرق رودخانة اروندرود و شبه جزیرة فاو آغاز شد، وی در روز بیست و هفتم بهمن ماه 1364 جهت تداوم پیروزی‌های لشکر توحید راهی منطقة فاو شد و هنگامی‌که برمی‌گشت، ندای حق را لبیک گفت و به ملکوت‌اعلی پیوست.

بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ به ندای «هل من ناصر ینصره»
باسلام و درود فراوان بر منجی زمان مهدی موعود (عج) و با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره) این پیر جماران و با سلام و درود بر تمامی شهیدان راه حق و حقیقت که پس از 14 قرن امروز می‌بینیم که عده‎ای از برادران به ندای «هل من ناصر ینصرونی» امام حسین (ع) پاسخ گفتند و به جبهه های حق علیه باطل رفتند و با دشمنان اسلام جنگیدند و به لقاء الله پیوستند و امروز بر ما واجب است که راه این عزیزان را تا انقلاب مهدی ادامه دهیم و نگذاریم خون‌بهائی که برای اسلام ریخته شده‌است پایمال گردد
حسین جان، ما کربلا نبودیم که به ندای «هل من ناصر ینصرونی» تو پاسخ گوئیم ولی امروز به ندای پیامبر‎گونه فرزند تو خمینی بت‎شکن لبیک گفته و با کسانی که با اسلام دشمنی می‌کنند به مبارزه برخاسته و سرسختانه بجنگیم و نگذاریم این شمع که به دست شما دلیرمردان تاریخ در ایران روشن شده است، خاموش گردد و امروز می‌بینیم که تمامی دشمنان اسلام بر علیه اسلام برخاستند تا نگذارند که اسلام رونق بگیرد و ما به کمک خداوند متعال پرچم اسلام را به تمامی کشورهای شرقی و غربی خواهیم کوبید و مردم را از خواب خرگوشی بیدار خواهیم کرد.
خدایا، پروردگارا، حرکتم را که فقط در راه تو و هدفم که همانا پیروزی اسلام است مورد لطف و رحمت خودت قرار ده و یاریم فرما تا بتوانم به نحو احسن انجام بدهم.
خدایا، تو را سپاسگزارم که مرا در جوار مجاهدانت قرار داده‌ای تا همیشه تو را بشناسم و از این رو با تو پیمان می‌بندم تا آخرین قطره خون که در بدن دارم در راه تو ادا کنم.
خدایا، تو به من نعمت‌هایی فراوانی دادی و من نتوانستم شکرگزار باشم و نیز نتوانستم برای تو بنده مفید و عابد باشم.
آغاز جهاد و مبارزه
خدایا، تو را شکر می‎کنم که بر من منت گذاردی و من را در جوار مجاهدین راهت قرار دادی و با این منت مرا زنده نمودی و تا به‌حال مرده بودم و از این لحظه آغاز جهاد و مبارزه است و حس می‎کنم که تازه از مادر متولد شده‎ام و این شهادت است که زندگی جاویدی به من اهداء می‎کند و چه زیباست که کشته شدن در راه تو باشد و این فوز عظیم دارد.
پدر و مار مهربان من را حلال کنید چون من فرزند خوبی برای شما نبودم و شما را رنج‌های فراوان دادم و شب‎ها را بیدار خوابی کشیدید تا من را بزرگ کردید که یک روزی دست عزیز شما را بگیرم و افسوس که نتوانستم دست شما را بگیرم بلکه برای شما همیشه یک مزاحم و جز زحمت چیزی برای شما نبودم.
پدر و مادر مهربانم، اگر این فرزند حقیر شما در راه خدا کشته شد شما خدا را شکر کنید و همیشه با چهره‌ای خندان باشید، نکند خدای ناکرده، شکر خدا را به‎جا نیاورید که خداوند همه ما را یک روز به دنیا می‎آورد و روز دیگر نیز باید از دنیا برویم و چه بهتر که در راه خداوند از دنیا برویم و شما برای من گریه نکنید بلکه بخندید و اگر شما گریه کنید، دشمنان شما شاد می‎شوند و امروز برمن تکلیف بوده که به جبهه بروم چون به‎گفته امام برای آن کسانی که می‎توانند و اگر به جبهه نروند خیانت است.
پدر و مادر مهربانم، این فرزند حقیر خودتان را ببخشید. شما رنج‌های زیادی کشیدید تا من را به سن بلوغ رساندید و در آن سال‎های خشک سالی که حتی نان شب نداشتیم و شما با رنج و زحمت نان تهیه می‎کردید و خودتان نمی‎خوردید و برای ما می دادید تا یک روزی برای شما خدمت کنم و از خداوند متعال می خواهم که شمارا در دنیای امام زمان محفوظ بدارد و دیگر اینکه برادرهای مهربان شعبان، علی، حسین و نورعلی و همشیره و همسر مهربانم شما مرا حلال کنید.
چونکه ندانستم اگر برای شما بی‎ادبی کردم و شما را نیز از خود دلخور کردم من را ببخشید و از خداوند بزرگ برای شما آرزوی موفقیت می‎کنم و امیدوارم که شما بتوانید دست پدر و مادر مهربان را بگیرید و اگر خدای ناکرده کاری بکنید که پدر و مادر از شما ناراحت بشوند. خداوند در روز قیامت شما را نمی‌بخشد و شما نیز در عذاب خدا قرارخواهیدگرفت.

اَلسَّلامُ عَلي رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي نَبِي اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ بَيْتِهِ الطّاهِرين اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ؛ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ الاْيمانِ وَ التَّوْحيدِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَيْهِ وَ الِهِ السَّلامُ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ اَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ اخْتارَكُمْ لِدينِهِ وَ اصْطَفاكُمْ لِرَسُولِهِ؛ وَاَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دينِ اللّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ؛ وَ جُدْتُمْ بِاَنْفُسِكُمْ دُونَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّكُم قُتِلْتُمْ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ؛ فَجَزاكُمُ اللّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الاِْسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَ عَرَّفَنا وُجُوهَكُمْ في مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَ مَوْضِعِ اِكْرامِهِ مَعَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَدآءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولَّئِكَ رَفيقاً اَشْهَدُ اَنَّكُمْ حِزْبُ اللّهِ وَاَنَّ مَنْ حارَبَكُمْ فَقَدْ حارَبَ اللّهَ وَ اَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ الْفائِزينَ الَّذينَ هُمْ اَحْيآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَعَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلاَّئِكَةِ و َالنّاسِ اَجْمَعينَ اَتَيْتُكُمْ يا اَهْلَ التَّوْحيدِ زائِراً وَبِحَقِّكُمْ عارِفاً وِبِزِيارَتِكُمْ اِلَي اللّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَريفِ الاْعْمالِ وَ مَرْضِي الاْفْعالِ عالِماً فَعَلَيْكُمْ سَلامُ اللّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكاتُهُ وَ عَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ اَللّهُمَّ انْفَعْني بِزِيارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْني عَلي قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّني عَلي ما تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَ اجْمَعْ بَيْني وَ بَيْنَهُم في مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِكَ اَشْهَدُ اَنَّكُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِكُمْ لاحِقُونَ

سلام بر رسول خدا سلام بر پیامبر خدا سلام بر محمد بن عبداللّه سلام بر خاندان پاکش سلام بر شما ای شهیدان با ایمان سلام بر شما ای خاندان ایمان و توحید سلام بر شما ای یاران دین خدا و یاران رسول خدا - که بر او و آلش سلام باد - سلام بر شما بدان شکیبائی که کردید پس چه خوب است خانه سرانجام شما گواهی دهم که براستی خداوند شما را برای دین خود انتخاب فرمود و برگزیدتان برای رسول خود و گواهی دهم که شما در راه خدا جهاد کردید آن طور که باید و دفاع کردید از دین خدا و از پیغمبر خدا و جانبازی کردید در رکاب رسول خدا و گواهی دهم که شما بر همان راه رسول خدا کشته شدید پس خدای تان پاداش دهد از جانب پیامبرش و از دین اسلام و مسلمانان بهترین پاداش و بشناساند به ما صورت های شما را در جایگاه رضوان خود و موضع اکرامش همراه با پیمبران و راستگویان و شهیدان و صالحان و چه نیکو رفیقانی هستند آن ها گواهی دهم که شمائید حزب خدا و هر که با شما بجنگد مسلماً با خدا جنگ کرده و براستی شما از مقربان و رستگارانید که در پیشگاه پروردگارشان زنده اند و روزی می خورند پس لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آن که شما را کُشت آمده ام به نزد شما برای زیارت ای اهل توحید و به حق شما عارفم و بوسیله زیارت شما بسوی خدا تقرب جویم و بدان چه گذشته از اعمال شریف و کارهای پسندیده دانایم پس بر شما باد سلام خدا و رحمت و برکاتش و لعنت خدا و خشم غضبش بر آن کس که شما را کُشت خدایا سود ده مرا به زیارت شان و بر آن نیتی که آن ها داشتند مرا هم ثابت بدار و بمیرانم بر آن چه ایشان را بر آن میراندی و گرد آور میان من و ایشان در جایگاه خانه رحمتت گواهی دهم که شما بر ما سبقت گرفتید.
امامزاده سید محمد , ردیف 3, شماره 8
در حال بارگیری نقشه...
لطفاً خاطرات و دلنوشته های خود را برای درج در این صفحه در کادر زیر بنویسید

دلنوشته های قبلی:

جستجو در صفحات درگذشتگان