شهید سید ابوالقاسم احمد نیرینام پدر: سیدعلیتاریخ تولد: 7-6-1343 شمسیمحل تولد: البرز - کرجتاریخ شهادت : 9-9-1360 شمسیمحل شهادت : بستانعملیات:طریق القدسگلزار شهدا: چهارصددستگاهالبرز – کرج
"شهید ابوالقاسم احمد نیری" در هفتم شهریور ماه سال 1342، درچهار صد دستگاه شهرستان کرج به دنیا آمد. وی پس ازطی دوران کودکی دوران ابتدائی و راهنمائی را نیز درهمان محل پشت سر گذاشت. او بعلت رشد درمحیطی مذهبی و مستضعف نشین و همزمانی سنین نوجوانی و بلوغ،او با حساس ترین دوران پیروزی انقلاب نوجوانی مبارز و سرسخت و آتشباره ای از خشم و عصیان علیه ظلم وستم ساخته شده بود و بدیهی است که این موج خشمگین و طوفنده را رودخانه ای به باریکی زندگی جوابگو نخواهد بود .بدین سبب است که او پس از یک سال که در دبیرستان تحصیل می کند، تصمیم می گیرد ابتدا خود را مستقل از سرپرستی وکفالت والدین نماید و راه را بر آزادگی کامل که لازمه پیوستن به الله است، هموار نماید .وی بعد از مدتی درکارخانه روغن نباتی جهان استخدام و مشغول به کار می شود ولی هنوز چند ماهی از کار کردنش در آنجا نمی گذرد که احساس می کند دیگر استقلال او تضمین شده و می تواند به عنوان یک فرد آزاد و مستقل تصمیم بگیرد و راه آینده خود را برگزیند.از والدینش درخواست رضایت برای اعزام به جبهه می کند پدر ومادرش به او می گویند که برادرت درجبهه است و هنوز خدمت سربازی او تمام نشده است صبر کن، خدمت او تمام شود نوبت تو هم می رسد ولی او پافشاری می کند و می گوید:من می خواهم داوطلبانه به جبهه بروم و با آزادی کامل به نبرد با باطل بشتابم ولی باوجود همه اصرار نتیجه ای نمی گیرد. این بار رضایت نامه بدست خود نوشته و از طرف پدر و مادرش آن را امضاء می کند برای ثبت نام و اعزام به بسیج می برد.اما مسئولین بسیج آن را نمی پذیرند و او را اعزام نمی کنند ولی او دیگر برای پدر و مادرش فرزندی رام ودانش آموزی سربه زیر نبود زیرا دلش درهوای لقاء الله بود و فکر و ذکرش پیکار با کفار دیگر نمی توانست به کار و زندگی دل خود را خوش کند. او می گفت:چون من فرزند انقلاب هستم و فکر و ذکر من با اوج انقلاب شکل گرفته راه و کار من نیز باید نشان دهنده یک فرد انقلابی باشد او برای بار دوم دربسیج ثبت نام کرد و پدر ومادرش هم که او را تا این حد مصمم یافتند تسلیم شده و با اعزام او موافقت کردند به این وسیله قطره ای خروشان و مواج که با عظمت روح بلندش قادر بود تا دریائی رابه تلاطم اندازد.پس از15 روز آموزش و تعلیمات نظامی به همراه همه رزمندگان بسیج و سپاه در سراسر کشور به جبهه های جنوب که درگیر نبردی سخت با کفار بود شتافت و پس از چند روز اقامت در اهواز به دزفول رفت واز آنجا به خیل رزمندگان طریق القدس پیوست و سرافرازانه پیروزی بستان را برای هموطنان ومسلمین ارمغان آورد وبا این پیروزی که قدم اول پیکار او بود به آروزی مادر خود وقولی که به او داده بود جامه عمل پوشاند.مادر شهید "احمد نیری" درهمان روز اول به او گفته بود در صورتی با رفتن تو به جبهه موافقت می کنم که حداقل دو مزدور آمریکائی صدام را به گورستان بفرستی و او با پیروزی در طریق القدس که امام کبیرمان آن را"فتح الفتوح" نامید، مسلمأ کاری بزرگتر از آنچه مادرش امید داشت انجام داد زیرا با آزادی بستان که اولین قدم در راه آزادی قدمی بود نوری در دل مستضعفان و آزادگان فلسطین تایید که خود قدمی در راه تحقق وعده الهی به مستضعفین خواهد بود.اما احمد نیری شاید هنوز طعم شیرین پیروزی را نچشیده بود و هنوز فرصت اینکه شخصأ خبر پیروزی را به پدر و مادرش بدهد نکرده بود که در ضدحمله کفار بعثی به بستان به شهادت که آرزوی دیرینه او بود دست یافت و به لقاءالله پیوست و بدین وسیله فرزندی از تبار مستضعفان در راه تحقق وعده الهی خون پاکش را نثار کرد.
اَلسَّلامُ عَلي رَسوُلِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي نَبِي اللّهِ اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلي اَهْلِ بَيْتِهِ الطّاهِرين اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ اَيُّهَا الشُّهَدآءُ الْمُؤْمِنُونَ؛ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ الاْيمانِ وَ التَّوْحيدِ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللّهِ وَ اَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَيْهِ وَ الِهِ السَّلامُ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ اَشْهَدُ اَنَّ اللّهَ اخْتارَكُمْ لِدينِهِ وَ اصْطَفاكُمْ لِرَسُولِهِ؛ وَاَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ ذَبَبْتُمْ عَنْ دينِ اللّهِ وَ عَنْ نَبِيِّهِ؛ وَ جُدْتُمْ بِاَنْفُسِكُمْ دُونَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّكُم قُتِلْتُمْ عَلي مِنْهاجِ رَسُولِ اللّهِ؛ فَجَزاكُمُ اللّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الاِْسْلامِ وَ اَهْلِهِ اَفْضَلَ الْجَزآءِ وَ عَرَّفَنا وُجُوهَكُمْ في مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَ مَوْضِعِ اِكْرامِهِ مَعَ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَدآءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولَّئِكَ رَفيقاً اَشْهَدُ اَنَّكُمْ حِزْبُ اللّهِ وَاَنَّ مَنْ حارَبَكُمْ فَقَدْ حارَبَ اللّهَ وَ اَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ الْفائِزينَ الَّذينَ هُمْ اَحْيآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَعَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلاَّئِكَةِ و َالنّاسِ اَجْمَعينَ اَتَيْتُكُمْ يا اَهْلَ التَّوْحيدِ زائِراً وَبِحَقِّكُمْ عارِفاً وِبِزِيارَتِكُمْ اِلَي اللّهِ مُتَقَرِّباً وَ بِما سَبَقَ مِنْ شَريفِ الاْعْمالِ وَ مَرْضِي الاْفْعالِ عالِماً فَعَلَيْكُمْ سَلامُ اللّهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكاتُهُ وَ عَلي مَنْ قَتَلَكُمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ غَضَبُهُ وَ سَخَطُهُ اَللّهُمَّ انْفَعْني بِزِيارَتِهِمْ وَ ثَبِّتْني عَلي قَصْدِهِمْ وَ تَوَفَّني عَلي ما تَوَفَّيْتَهُمْ عَلَيْهِ وَ اجْمَعْ بَيْني وَ بَيْنَهُم في مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِكَ اَشْهَدُ اَنَّكُمْ لَنا فَرَطٌ وَ نَحْنُ بِكُمْ لاحِقُونَ
سلام بر رسول خدا سلام بر پیامبر خدا سلام بر محمد بن عبداللّه سلام بر خاندان پاکش سلام بر شما ای شهیدان با ایمان سلام بر شما ای خاندان ایمان و توحید سلام بر شما ای یاران دین خدا و یاران رسول خدا - که بر او و آلش سلام باد - سلام بر شما بدان شکیبائی که کردید پس چه خوب است خانه سرانجام شما گواهی دهم که براستی خداوند شما را برای دین خود انتخاب فرمود و برگزیدتان برای رسول خود و گواهی دهم که شما در راه خدا جهاد کردید آن طور که باید و دفاع کردید از دین خدا و از پیغمبر خدا و جانبازی کردید در رکاب رسول خدا و گواهی دهم که شما بر همان راه رسول خدا کشته شدید پس خدای تان پاداش دهد از جانب پیامبرش و از دین اسلام و مسلمانان بهترین پاداش و بشناساند به ما صورت های شما را در جایگاه رضوان خود و موضع اکرامش همراه با پیمبران و راستگویان و شهیدان و صالحان و چه نیکو رفیقانی هستند آن ها گواهی دهم که شمائید حزب خدا و هر که با شما بجنگد مسلماً با خدا جنگ کرده و براستی شما از مقربان و رستگارانید که در پیشگاه پروردگارشان زنده اند و روزی می خورند پس لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آن که شما را کُشت آمده ام به نزد شما برای زیارت ای اهل توحید و به حق شما عارفم و بوسیله زیارت شما بسوی خدا تقرب جویم و بدان چه گذشته از اعمال شریف و کارهای پسندیده دانایم پس بر شما باد سلام خدا و رحمت و برکاتش و لعنت خدا و خشم غضبش بر آن کس که شما را کُشت خدایا سود ده مرا به زیارت شان و بر آن نیتی که آن ها داشتند مرا هم ثابت بدار و بمیرانم بر آن چه ایشان را بر آن میراندی و گرد آور میان من و ایشان در جایگاه خانه رحمتت گواهی دهم که شما بر ما سبقت گرفتید.