شهید حسن قالیباف در سال 1349 در طرقبه و در خانواده ای مذهبی متولد شد. دوران خردسالی را در بازی های شیرین کودکی خلاصه نمود و در هفتمین بهار زندگی اش وارد دبستان شد تا الفبای علوم را فراگیرد. علاوه بر کسب علم و دانش، با رفتن به جلسات قرآن و مجالس مذهبی، در حوزه علوم دینی نیز به تعلیم پرداخت و نتایج زحماتش به عنوان قاری برتر قرآن به ثبت رسید.
صداقت، اخلاص و از خودگذشتگی همچون امواجی، هدایت گر او بودند. در سال 1363 به عنوان بسیجی مشغول خدمت گردید و رهسپار دیار عشق شد تا همراه دیگر عاشقان، این بار الفبای عشق را بیاموزد.
شهید حسن قالیباف در عملیات والفجر مجروح شد. اما چون روح سیری ناپذیر او سنگرهای ایمان و مردانگی را طلب می کرد، دوباره عازم جبهه جنوب شد و سرانجام در تاریخ 1365/10/05 در عملیات کربلای 4 به وصال معشوق خویش رسید.
همرزمش تعریف می کند:
« من تا مدت ها نمی دانستم که حسن برادر فرمانده لشگر است
حاج باقر قالیباف فرمانده لشگر از حج آمده بود
نمی دانم برای چه آن روز به واحد تخریب آمده بود
من مشغول استراحت بودم و حسن هم در حال کار کردن
من تا آقای قالیباف را دیدم خودم را مرتب کردم و شروع به کار کردن کردم
و زیر چشمی نگاه می کردم ببینم ایشان آیا این طرف می آیند که بایستم و احترام بگذارم
که به سمت ما آمدند و من سلام کردم و زیارت قبول گفتم
ولی حسن همچنان بی تفاوت در حال کار کردن بود
آقای قالیباف یک خسته نباشید به حسن گفت:
خسته نباشی جوان و رفت
حسن هم خیلی معمولی جواب داد
وقتی حاج باقر رفت گفتم:
حسن بابا، بی خیال فرمانده لشگر بود
گفت: بی خیال کارت را بکن
این اتفاق را برای دوستان دیگرم تعریف کردم آنها به من گفتند:
آقای عزیز، باقر قالیباف برادر حسن است
تازه فهمیدم که ای بابا چرا حسن آن روز این رفتار را کرد »