بسم رب الشهداء و الصدیقین
شرح مختصری از زندگینامه شهید؛ حاج سیّدعلی فردوسیان
اینک پائیز پادشاه فصل ها غروب غمگینانه و ناباورانه ایل مردی را به سوگ نشسته است که در۴۲ سال گذشته با اینکه ۷۰ درصد از جسم نحیف خود را در مناطق جنگی نزد شهدا به ودیعت نهاده بود، جان بی رمقش تسلیم نشد و خود خادم الشهدا و باعث و بانی خیر ، رونق بخش مجالس و محافل مختلف ،همگام و همراه و همدرد مردم گردید. پائیز سنگینی که نمی خواهد برود و با ابرهایی که آسمان را تیره کرده اند به بهارما چنان تنه زد که باران اشک باریدن بگیرد و بغض ها چون رعد بشکافد و هستی را به آتش بکشاند. سوم خرداد ماه ۱۳۳۹ در دامنه های سرسبز کوه نیر و درمیان خروش دلارام چشمه ها و آبهای زلال روستای گراب لوداب و در بهار همراه چهچهه بلبلان سرمست در خانوادهای مذهبی و از سلاله سادات جلیل القدرامامزاده محمود(ع) کودکی متولد شد و به تیمن و تبرک نامش را سید علی گذاشتند. از همان دوران طفولیت مشخص بود او فردی جسور، پر جنب و جوش و تسلیم ناپذیراست. دوران ابتدایی را در روستای دهنو در محضر آموزگار فرهیخته آن دوران تلمذ کرد و برای ادامه تحصیل به شهرستان دهدشت عزیمت نمود.او در دوران دبیرستان علی رغم همه مشکلات آن دوران و فقر و نداری و نبود امکانات در عرصه تحصیل و ورزش می درخشید. پایان تحصیلات دبیرستانی او مصادف با اوجگیری نهضت اسلامی به رهبری امام عظیم الشان و گسترش مبارزات در شهرها بود. سید علی با توجه به اعتقادات مستحکم و روحیه مذهبی وارد عرصه فعالیت های سیاسی شد و بارها با عوامل رژیم درگیر و روز به روز بر دامنه فعالیت های خود می افزود. او پس از پایان درس عازم خدمت مقدس سربازی شد و بعد از طی مراحل آموزش وارد تیپ ۵۵ هوابرد شیراز شد و به مناطق جنگی اعزام گردید. درهمان سال ۱۳۶۰ در منطقه رقابیه (شهرشوش، استان خوزستان) براثر اصابت ترکش از ناحیه، پهلو، ران و چند جای بدن به شدت مجروح شد و طحال کلیه و مثانه و بخشی از روده هایش از بین رفتند. جسم نیمه جان او را بعد از مداوای اولیه بدلیل شدت جراحات به بیمارستان ۵۰۲ ارتش در تهران منتقل نمودند. بعد از چند ماه بستری و بهبودی اولیه تقریبی از بیمارستان مرخص و به استان برگشت آن زمان امکانات بسیار محدود و راه های روستایی براثر بارش نزولات آسمانی مسدود می شدند. در زمستان سال ۱۳۶۰ او را تا روستای مارگون با آمبولانس آوردند و از آنجا به علت مسدود بودن مسیر مردم مهربان و باغیرت مارگون با برانکاد سنتی تا لوداب و روستای گراب بر دستان مهربان خویش مشایعت نمودند. شهید فردوسیان از بنیانگذاران بنیاد شهید استان شد و به اتفاق جمعی از همکاران فرآیند خدمت رسانی به خانواده معظم شهدا را آغاز نمود. هرچند در این دوران با نامهربانیهای آدم های به ظاهر انقلابی روبرو بود اما هیچ گاه تسلیم نشد و شبانه روز در مسیر خدمت به قشر عظیم و با فضیلت ایثارگران بود. شجاعت، بی باکی و صراحت لهجه شهید فردوسیان در کنار سایر ویژگی های برجسته وی ازشاخصه های بارز او بود. او از جنس مردم در کنار مردم و برای مردم بود . مردم همکاران ، دوستان و جانبازان وهرکسی که با او مراوده داشت او را پشتوانه ، آزاد بخش و فراتر از مرز و جغرافیا دانسته و معرفی می نمایند . شهید فردوسیان در کنار امر خدمت رسانی به ایثارگران، از افراد تاثیرگذار در جریانات سیاسی استان بود و شاید بتوان ادعا نمود که وی جزء افراد انگشت شماری بود که منشا تحول و تاثیرگزاری در جریانات سیاسی استان بود و هیچگاه در مقابل حق و حقوق مردم کوتاه نیامد. او بحق الگو و اسوه جسارت ،شهامت ،شجاعت و بی باکی بود. شهید فردوسیان دارای قلبی مهربان بود و قلب کوچکش پراز مهر و محبت مردم بود. او برای همه دل میسوخت و با همه مراوده و ارتباط مهربانانه داشت و در میان همه مردم مشهور و محبوب بود. او بارها بعلت جراحات ناشی از جنگ در بیمارستانهای مختلف بستری و چندین بار مورد عمل جراحی قرار می گرفت .در سال ۱۴۰۰ بعلت ازدست دادن کلیه دوم خویش در بیمارستان خاتم الانبیا تهران دیالیزی شد و تا آ ذر ماه ۱۴۰2 با دیالیز زندگی می کرد . در ۱۴ آذر ماه 1402جهت پیوند به بیمارستان پیوند اعضاء ابوعلی سینای شیراز اعزام و بستری شد. اما گویا او دلش برای یاران شهیدش بیش از حد تنگ شده بود و یا هم از درد و رنج و عذاب نامهربانی ها به ستوه آمده و طاقتش طاق شده بود. او با بال های شکسته دوباره شور پرواز را بر همه چیز ترجیح داد و جان خسته را از قفس دنیا و ما فیها رهانید و در ۱۶ آذرماه 1402 به سوی ملکوت اعلی اوج گرفت.
بهشت برین ماوایش باد