سلام، من زهرا الماسی هستم، فرزند پرویز. در سال ۱۳۵۱ دیده به جهان گشودم و در کتاب زندگی خود، همسر و مادر بودم. در این مسیر، برای خانوادهام جنگیدم و تلاش کردم.
در هر گام از این راه، یاد خدا و امامان معصوم همراه من بود. در سختترین لحظات زندگی، هیچگاه از یاد خدا غافل نشدم. بعد از فوت همسرم، با تمام توان خود تلاش کردم تا مادر و پدر خوبی برای فرزندانم باشم. حتی زمانی که بیماری سرطانی به من هجوم آورد، هیچگاه تسلیم نشدم و تا جایی که توان داشتم ایستادم.
اما پس از ۱۲۴ دوره شیمی درمانی، در تاریخ ۱۴۰۳/۱۱/۲۵ جسم من از کار افتاد و ماموریت زمینی من به پایان رسید. روح من همچنان در کنار شماست، همچنان در کنار کاشتهها و داشتههایم در این دنیا. من نگاه میکنم به همهی دستاوردها و تمام محبتها که در این مدت با شما سهیم شدم. افشین و آرش، فرزندان عزیزم، شما همیشه به من قول دادید که مراقب من باشید، و این قول شما همیشه در دل من باقی خواهد ماند.
در هر قدم مثبت شما، در هر کاری که برای خدا و به یاد من انجام میدهید، همیشه با شما خواهم بود. یاد من در عمل شما، در قلب شما، و در زندگی شما زنده خواهد ماند. من هرگز از ذهن و دل شما فراموش نمیشوم. من به شما افتخار میکنم و همیشه همراهتان خواهم بود.