بنام و یاد خداوند بخشنده مهربان
مختصری از شرح احوال زندگانی مرحوم حاج نصیر فتاحی ثانی
قبل از آنکه به شرح زندگی آن مرحوم پرداخته شود ، شمه ای از شرح احوال پدر آن مرحوم پرداخته میشود.
مرحوم حاج علی فتاح فرزند نصیر که رحمت الهی شامل حالشان باد،از بزرگان مشهور دوره خود بودند. در ایام پربرکت و شرایط سخت محیط روستا ، همواره نسبت به نهاد خانواده و تربیت صحیح اهمیت بسزایی میدادند و در این راه تلاش و کوشش فراوانی انجام داده اند. ایشان دارای سه فرزند پسر به ترتیب نصیر، راشد و بشیر و دارای یک خواهر میباشند. همگی در یک محیط پر از مهر و محبت در زیر سایه گرم خانواده شان بالغ شده و با مساعدت و راهنمایی پدر و مادرشان که علاقه فراوانی به فرزندانشان داشتند در بازه های زمانی مختلف، جداگانه خانواده تشکیل دادند و صاحب اولاد شدند. فلذا تقدیر و مشیت الهی بر این بود که فرزندان بزرگوار ایشان که نهایت احترام و ادب را در حق والدینشان ادا کرده بود در بهار ۷۴ پدر گرامی و بعد مادرگرامیشان که فردی بسیار مومن و اندیشمند بود را ازدست دادند( روحشان قرین رحمت الهی و یادشان گرامی باد).
حال در این فرصت به شرح زندگی پدر دلسوز و وفادارمان بنام حاج نصیر فتاحی ثانی که عمری را در تربیت، اصلاح و امور خیریه با عنایت به شرایط اجتماعی اقتصادی، سپری نموده اند میپردازیم.
ایشان در سال ۱۳۲۲/۳/۱۴ در یک خانواده مذهبی و کانون پر از مهر و محبت و شرایط سخت روستا در یک محیط ساده و بی ریا چشم به جهان گشودند و در دامن پاک و پر از صفا و پاکدامنی والدینش ، رشد و نمو کردند و با اینکه والدینشان سواد مکتب خانه داشتند با این حال در مدرسه زادگاه خود تا پایان مقطع ششم تحصیل نمودند. به جهت نبود امکانات آموزشی در روستا قادر به ادامه تحصیل در شهرستان نشدند ولی به جهت علاقه وافری که به کسب علم و آگاهی داشتند، همواره مطالعه میکردند، در کنار کسب تحصیلات ابتدایی به جهت اینکه فرزند بزرگ خانواده بود به امور کشاورزی و دامداری در کنار پدرشان میپرداختند و همواره در تلاش و کوشش بودند و فرصت هارا مغتنم میشمردند. علاوه بر این موارد نسبت به امور رانندگی نیز علاقه داشتند و در این راستا، نسبت به اخذ کل گواهینامه های رانندگی اقدام نموده اند که در زمان خود کمتر کسی قادر به انجام اینکار بود.
و هم با شروع به کار گمرک جلفا، با عنوان شغلی راننده جرثقیل، وارد این ارگان شدند و به جهت انضباط کاری و تلاش بیشتر ، با نظر مسئولین گمرک، واحدهای انبار گمرک بر وی محول گردید. با شروع جنگ تحمیلی، ایشان داوطلبانه از ناحیه گمرک جلفا راهی جنگ شدند.پس از پایان جنگ ایشان به شغل پدری شان، که دامداری و کشاورزی بود، در املاک شخصی زادگاه خودشان مشغول به کار شدند.
سپس در کنار فعالیت در امر کشاورزی، با مساعدت و همکاری و همیاری فرزندانش، اقدام به خرید یک دستگاه کامیون نموده و سالهای متمادی در حمل و نقل داخلی و خارجی، فعالیت نموده اند.
وی در سال ۴۶ اقدام به تشکیل زندگی مشترک نموده اند که ماحصل این زندگی مشترک در یک محیط روستایی، ۵ پسر و ۶ دختر میباشد که ایشان با خطاب نمودن فرزاندش با پسوند آقا و خانم باعث افزایش عزت نفسشان می شد. ناگفته نماند که ایشان با همیاری زوجه اش با تحمل مشقات فراوان، نسبت به تربیت و تحصیل فرزندانش اهتمام نموده اند به طوریکه با وسیله سواری شخصی، فرزندانش را به تفریح و زیارت اماکن مقدس میبردند. غم انگیز ترین خاطره اش در دایره زندگی، ازدست دادن پدر مهربان و دلسوزش بود ولی چه باید کرد که دایره زندگی، با تقدیر الهی، بر همین منوال است.در سال ۸۸ یکی از برادرانش به نام راشد بر اثر یک بیماری فوت نموده اند و بعد از ۶ ماه از فوت برادرش یکی از فرزندان پسرش بنام اکبر با کمال تاسف در یک سانحه رانندگی ناگوار که مصادف با ایام محرم بود، جان خود را از دست دادند.
ایشان در سال ۹۰ به همراه مادر و همسرش و دو نفر از اقوام همسرش به مکه مکرمه مشرف شدند با این توضیح که مادرشان مریض الاحوال بودند ولی با اصرار فرزندش و نظر مساعد پزشکان معالج، عازم مکه شدند که بعد از مراجعت، بیماریشان وخیم تر شد و فوت نمودند.
در نهایت تقدیر الهی بر این بود که ایشان از سال ۸۸ تا ۹۱ مادر و فرزند و برادرش و نیز برادرزاده اش و عموی گرامی را از دست بدهد که همگی در یک محوطه پایین قبرستان روستای گلین قیه، دفن شده اند که فوت و فراغ آنها غم سنگینی بود بر وجودشان ولی ایشان با توجه به اینکه سابقه مدیریت خوب خاندان را داشتند، بر دفن و کفن و مجالس ترحیم، نظارت و اقدام عملی مستقیم می کردند. آنچه که اهمیت دارد و شخصیت وی را تثبیت میکند، علاوه بر مدیریت مسائل، دل نوشته ها و یادداشت های شخصی میباشد که زبانزد عام و خاص میباشد.
ایشان دارای روابط اجتماعی بسیار قوی بودند به طوریکه در بدو تاسیس شورای اسلامی روستا، از اولین اعضای فعال بودند که همگان، خدمات ایشان را فراموش نمیکنند.
با اینکه در اواخر عمرش پستی و بلندی هایی در زندگی داشتند اما همواره مشقات را تحمل کرده و صبور و شکیبا بودند و برای حل آنها جویای راه حل بودند.
درنهایت مشیت الهی بر این بود که در کنار فرزندش، در یک روز تابستان با وجود تن سالمی که داشتند در زیر سایه درختی حوالی ساعت ۶ بعداز ظهر که مشغول آبیاری درختان در باغ خود بودند، در یک لحظه بر اثر ایست قلبی در لحظه غروب خورشید، چشم از جهان فرو بستند. با وجود تلاش فرزندشان که همراه او بودند برای احیای وی که در این مورد متبحر بودند، نتیجه ای حاصل نشد.
ایشان در طول عمر خود، علی الخصوص در اواخر عمرش با غم و سختی بسیاری که داشتند و همواره بر ترقی فرزندانش و سایر اقوامش و شهروندان تلاش مینمودند به طوریکه همگان، فقدان ایشان را، بسی تاسف بار خواندند.
مطمئنا از دست دادن چنین پدری که پشتوانه بزرگی برای فرزندانش به حساب می آمد غم سنگینی بر دل آنها برجای میگذارد. به امید آرامش برای تمامی عزیزانش.
بازگشت همه به سوی اوست